سالگرد؛ دیوار برلین چگونه فرو ریخت؟

علی امینی نجفی
عکسی از لحظه شکسته شدن دیوار برلین

دیوار برلین در حرکتی نمادین در سال 1989 شکسته شد

دیواری که قارۀ اروپا را دو قسمت کرده بود، روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ فرو ریخت. با سقوط دیوار برلین مهمترین انقلاب قرن بیستم بدون ریخته شدن یک قطره خون به ثمر رسید.

رژیم آلمان شرقی در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ بنای دیوار برلین را آغاز کرد. دیوار به دور سراسر منطقۀ غربی شهر کشیده شد، تا از فرار شهروندان برلین شرقی جلوگیری کند. عده بیشماری از مردم، از آخرین فرصت استفاده کردند و با به خاطر انداختن جان خود، به غرب گریختند. از آن پس نگهبانان دیوار دستور داشتند به سوی کسانی که به طور غیرمجاز از دیوار عبور می‌کنند، شلیک کنند.

اولین شکاف در دیوار

در سال ۱۹۸۵ میخائیل گورباچف در اتحاد شوروی به رهبری رسید. او اعلام کرد که خواهان برداشتن "پردۀ آهنین" از دور کشورهای بلوک شرق و پایان دادن به "جنگ سرد" است که پس از جنگ جهانی دوم میان دو اردوگاه سرمایه‌داری و سوسیالیستی به راه افتاده بود. او تأکید کرد که "سوسیالیسم با سیمای انسانی" باید با دموکراسی و حقوق بشر همراه باشد.

زمامداران تازه‌ی "اتحاد شوروی" آشکارا گفتند که کشور در رقابت اقتصادی با غرب از پا در آمده است. شوروی نزدیک چهل سال "جنگ سرد" را با تکیه بر تبلیغات دروغین، شعارهای فریبنده و آمار قلابی ادامه داده بود، اما دیگر این حربه‌ها کارساز نبود.

در پایتخت‌های "سوسیالیسم" مردم با اجتماع در پیرامون سفارتخانه‌های غربی خواهان ترک کشور بودند. در آلمان شرقی این پدیده با حساسیت بیشتری همراه بود، زیرا شرق و غرب خود را همچنان یک ملت واحد می‌دانستند.

هر روز مردم بیشتری در اعتراض به دیکتاتوری و انحصارطلبی حزب حاکم زبان باز می‌کردند. روشنفکران و هنرمندان، فعالان مدنی و کشیش‌های مترقی در رأس جنبش بودند.

اعتراض به اختناق

روز ۱۵ ژانویه ۱۹۸۹ حدود ۸۰۰ نفر از روشنفکران در لایپزیگ به خیابان آمدند. آنها فریاد می‌زدند: "مردم نترسید، به ما بپیوندید!" آنها اندکی پس از حرکت با نیروهای انتظامی روبرو شدند: ۵۳ نفر از جمعیت دستگیر شدند و بسیاری کتک خوردند. پلیس امنیتی در روزهای پیش ۱۱ نفر از دعوت‌کنندگان به این راه‌پیمایی را دستگیر کرده بود.

درست یک سال پیش از این یعنی در ۱۵ ژانویه ۱۹۸۸ نخستین اعتراض جدی به سیاست حزب حاکم صورت گرفته بود. سالروز مرگ روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، دو رهبر جنبش کارگری، از روزهای مهم تاریخی در "جمهوری دموکراتیک آلمان" بود.

در تظاهراتی که "حزب متحد کارگری" برپا کرده بود، عده‌ای از جوانان ناراضی با شعار تاریخی روزا لوکزامبورگ به میان جمعیت آمدند: "آزادی واقعی یعنی آزادی برای دگراندیشان!"

این عده به سرعت توسط افراد پلیس و دستگاه امنیتی (اشتازی) دستگیر شدند. "نیروهای اجتماعی" (کادرهای حزبی‎) با لباس شخصی و با حمایت مأموران انتظامی به مردم حمله کردند. اما سرکوب خشن، مردم را نسبت به ماهیت رژیم هشیارتر کرد.

بحران مشروعیت

بیشتر تحلیلگران عقیده دارند که از نیمه‌ی دهه ۱۹۷۰ مشروعیت رژیم‌های کمونیستی شرق اروپا از بین رفته بود و تنها اقلیتی از افراد متعصب یا عناصر مزدبگیر بودند که از رژیم حمایت می‌کردند.

در آلمان شرقی، عده‌ای از چهره‌های نامدار فرهنگی و کلیسایی با جنبش اعتراضی همراه بودند که دولت به سادگی نمی‌توانست به آنها انگ "خیانتکار" یا "جاسوس خارجی" بزند.

در سراسر زمستان ۱۹۸۸ در برلین شرقی و لایپزیگ و درسدن اعتراضات ادامه داشت و پیوسته وسیع‌تر می‌شد.

تقلب در انتخابات

در انتخابات ایالتی که در اوایل سال ۱۹۸۹ انجام گرفت، حزب حاکم مدعی شد که ۹۹ درصد آرا را به دست آورده است. این خبر به خشم مردم دامن زد.

بخش باقی مانده از دیوار برلین

رژیم آلمان شرقی در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ بنای دیوار برلین را آغاز کرد

عده‌ای از فعالان شجاع جنبش مدنی با انتشار شب‌نامه‌ای دولت را به تقلب در انتخابات و نقض قانون اساسی کشور متهم کردند. آنها مردم را به شرکت در راه‌پیمایی اعتراضی دعوت کردند.

پس از سرکوب تظاهرات ۱۵ ژوئن ۱۹۸۹ و دستگیری سخنگویان جنبش، مدتی رعب و وحشت بر کشور سایه انداخت، اما چیزی نگذشت که عده بیشتری از مردم با خواسته‌های اساسی‌تر به میدان آمدند.

در همین شرایط دشوار در کشور چند نهاد مدنی شکل گرفت. ارگانی متشکل از روشنفکران ناراضی به نام "پایگاه تازه" (نویس فوروم) در اعلامیه‌ای به مردم هشدار داد که از راه مسالمت بیرون نروند: «از هرگونه خشونت پرهیز کنید! به مأموران نزدیک نشوید! از مانع‌ها دوری کنید! به افراد و خودروها حمله نکنید! شعارهای قهرآمیز ندهید! در میان خود همبستگی داشته باشید و دیگران را تحریک نکنید! به افراد حکومتی هم هشدار می‌دهیم: مسالمت مردم را با خشونت جواب ندهید! ما یک ملت هستیم!»

ماندن یا رفتن؟

در میان انبوه ناراضیان دو گرایش پدید آمده بود: عده‌ای قصد داشتند به هر قیمتی از کشور بیرون بروند. آنها هر روز با تجمع در مرز یا در کنار سفارتخانه‌های خارجی فریاد می‌زدند: "بگذارید خارج شویم".

اما دیدگاهی دیگر هر روز طرفداران بیشتری پیدا می‌کند: باید بمانیم و این کشور را بسازیم.

از اول سپتامبر ۱۹۸۹ در شهرهایی مانند لایپزیگ و برلین شرقی مخالفان هفته‌ای یک بار در کلیسایی گرد می‌آیند. آنها بحث می‌کنند و از دولت می‌خواهند که به حرف آنها گوش دهد.

روز هفتم اکتبر دولت مراسم چهلمین سالگرد تأسیس "آلمان دموکراتیک" را با بوق و کرنای فراوان برگزار می‌کند. میخائیل گورباچف به آلمان می‌آید و در مراسم شرکت می‌کند اما زمامداران نمی‌توانند حمایت دلخواه را از او کسب کنند.

خلق ما هستیم!

روز نهم اکتبر رژیم با حادثه‌ای غافلگیرکننده روبرو می‌شود: با وجود سرکوب خشن اعتراضات و دستگیری دهها نفر از "اغتشاشگران"، در لایپزیگ بیش از هفتاد هزار نفر به خیابان می‌روند. آنها رو در روی رژیمی که چهل سال به نام "خلق" تسمه از گرده‌ی آنها کشیده است یکصدا فریاد می‌زنند: "خلق ما هستیم!"

مردم در آلمان و حتی سرتاسر کشورهای بلوک شرق به این راه‌پیمایی چشم دوخته‌اند. آیا "انقلاب پاییزی" در خون غرقه می‌شود؟ آیا اتحاد شوروی باز هم تانک‌های خود را روانه‌ی میدان خواهد کرد؟

انبوه مردم با فریاد "گوربی، گوربی ما را یاری بده!" از رهبر اتحاد شوروی می‌خواهند که ندای حق‌طلبانه‌ی آنها را خفه نکند.

نماینده‌ی گورباچف به رهبران آلمان شرقی اطلاع می‌دهد که اتحاد شوروی دیگر حاضر نیست مانند گذشته در سرکوب خونین مردم کشورهای "پیمان ورشو" شرکت کند.

تظاهرات نهم اکتبر با آرامش به پایان می‌رسد. مردم نفس راحتی می‌کشند و خبر به سراسر جهان مخابره می‌شود. ناظران دورنگر نتیجه می‌گیرند: کار رژیم تمام است!

گفته شده است که بیشتر کادرهای قدیمی حزب و فرماندهان نیروهای مسلح، به سرکوب خونین جنبش مصمم بودند. اما راه‌پیمایی وسیع روز نهم اکتبر آنها را در برابر واقعیتی تلخ قرار داد: اکثریت بزرگ مردم کشور به آنها پشت کرده بودند. آیا می‌توان دهها هزار نفر را دستگیر کرد یا به قتل رساند؟ حاکمیت قدرت داشت، اما توان استفاده از آن را از کف داده بود.

بن بست سیاسی

پیروزی راه‌پیمایی لایپزیگ سرمشقی برای سراسر کشور شد. اینک حتی برخی از سران حزب حاکم از فساد و دیکتاتوری انتقاد می‌کردند.

روز ۱۸ اکتبر اریش هونکر رهبر حزب و دولت استعفا داد. رژیم به بحران سیاسی عمیقی دچار شده بود.

روز چهارم نوامبر صدها هزار نفر در برلین شرقی در میدان بزرگ شهر (الکساندر پلاتس) گرد آمدند. آنها خواهان اصلاحات بنیادین بودند و آشکارا از تغییر نظام سخن می‌گفتند.

به سوی دیوار!

رژیم که زیر فشار مردم در تنگنا قرار گرفته بود، از درون نیز به چنددستگی افتاده و هر دم تصمیمی تازه می‌گرفت.

دیوار برلین - گذشته و حال

حذف دیوار اینچنین منظره برلین را عوض کرده است

شامگاه نهم نوامبر نزدیک ساعت ۷ شب گونتر شابووسکی عضو هیئت سیاسی حزب حاکم در کنفرانس مطبوعاتی اعلام می‌کند: «هر شهروند آلمان دموکراتیک می‌تواند کشور را ترک کند.» تا امروز به روشنی معلوم نشده که شابووسکی این گفته را در چه شرایطی و به چه منظوری اعلام کرده است.

خبرنگاران خارجی از گفته‌ی شابووسکی مات و مبهوت شدند. آنها منظور او را درست درنیافته بودند. آیا مردم به راستی می‌توانند کشور را ترک کنند و به غرب بروند؟ این که یعنی سقوط دیوار!

اما مردم پیام را جدی گرفتند. دقایقی بعد از پخش سخن شابووسکی از تلویزیون، هزاران نفر از مردم برلین شرقی به طرف دیوار سرازیر شدند و در برابر گذرگاه‌های مرزی صف بستند. در مرز آشوب و سردرگمی حاکم بود. مأموران که دستوری دریافت نکرده بودند، از مردم برگه‌ی عبور می‌خواستند!

تا پاسی از شب مأموران مرزی حیران و درمانده در برابر انبوه جمعیت ایستاده بودند. از طرف مقامات "بالا" هیچ دستوری نمی‌رسید. در این فضای تنش‌آلود مانع مرزی که ۲۸ سال برقرار بود، ناگهان کنار رفت. با همین حرکت تاریخ اروپا ورق خورد.

از روز بعد مردم از دو سوی دیوار برای ویران کردن آن بنای شوم دست به کار شدند. دیواری که ۲۸ سال شهروندان برلین شرقی را محاصره کرده و از آنها بیش از صد قربانی گرفته بود، دیگر چیزی نبود مگر بنایی مضحک، توده‌ای بی‌مصرف از سنگ و بتون. 

http://212.58.251.195/persian/world/2009/11/091108_si_aa_berlinwall.shtml

پشت پرده یک بانک خصوصی


-- وقایع نگاری هشتمین بانک غیردولتی --
پشت پرده یک بانک خصوصی

یکی از پرحاشیه ترین بانک های خصوصی روز جمعه آغاز به کار کرد. بانک تات که درباره ترکیب سهامدارانش حرف و حدیث بسیاری است در 8/8 /88 اولین شعبه خود را در شهر مشهد افتتاح کرد. در مراسم افتتاح این شعبه جمعی از مدیران ارشد بانک مرکزی، وزارت صنایع و معادن، بازرگانی و امیررضا واعظی آشتیانی قائم مقام سازمان تربیت بدنی شرکت داشتند. بانک تات هشتمین بانک خصوصی کشور است که آغاز به کار می کند. در دوره دولت نهم بانک مرکزی به جز موافقت با تبدیل موسسه مالی و اعتباری بنیاد مستضعفان به بانک سینا، هیچ مجوزی در زمینه فعالیت بانک های خصوصی صادر نکرد اما در ماه های پایانی دولت به یکباره بانک مرکزی در دادن مجوز بانک های خصوصی دست و دلباز شد. به بنیاد شهید مجوز داد تا بانک دی را راه اندازی کند. سپاه موسسه انصار را که سال ها در حال فعالیت بود توانست تبدیل به بانک کند. شهرداری صاحب بانک شهر شد و دست آخر بانک تات که پس از چند بار به تعویق افتادن بررسی اساسنامه و پذیره نویسی سرانجام در روز جمعه به طور رسمی اعلام افتتاح شد و ظاهراً از بهمن فعالیت خود را آغاز می کند. اما تات چیست و از آن کیست؟


Òاز ظاهر بانک تا محتوا
بانک تات یک ظاهر دارد و یک محتوا. ظاهر آن ترکیب سهامداران آن است که به طور رسمی اعلام شده اما محتوای آن با یک اسم گره خورده است؛ علی انصاری. انصاری مرد پشت پرده هشتمین بانک خصوصی در جمهوری اسلامی است. او را گرچه رسانه ها با عضویت در هیات مدیره باشگاه استقلال و همانندپنداری با حسین هدایتی عضو متمول باشگاه رقیب شناختند اما باید برای شناخت او به سال ها قبل بازگشت. حتی آنانی که او را با بازار مبل ایران می شناسند باز هم به عقبه او خوب نپرداخته اند. انصاری کار خود را قبل از بازار مبل آغاز کرده؛ در بازاری که هیچ ربطی به مبل نداشت. آغاز فعالیت های اقتصادی او به اوایل دهه 70 بازمی گردد؛ زمانی که به همراه یک شریک دیگر در ضلع جنوبی بازار آهن شادآباد مجتمع تجاری بهاران 1و2 را ساخت. از قبل همین فعالیت ها و ساخت و سازها بود که توانست کم کم خود را در قامت یک سرمایه دار نشان دهد. اما انصاری چگونه توانست در قامت یک سرمایه دار جلوه کند؟


Òانصاری کیست
انصاری معمارزاده یی است اهل دان اصفهان که ظاهراً در ابتدا خانواده متمولی نداشته است و در رده بندی طبقه اجتماعی جزء خانواده طبقه متوسط به شمار می رفته است اما آشنایی با برخی فعالان بازار آهن و ورود به حوزه ساخت و ساز وضع مالی او را دگرگون کرد. ساخت مجتمع تجاری بهاران 1و2 و در ادامه بازار مبل ایران حرکت هایی بود که انصاری به طور شراکتی انجام داد؛ فعالیت هایی که زمان را برای او به دهه 80 رساند؛ دهه یی که مقارن با نشست و برخاست او با اهالی سیاست شد. اوج آن همکاری با امیررضا واعظی آشتیانی در فدراسیون دوچرخه سواری و در ادامه باشگاه استقلال بود. دهه 80 انصاری را در مسیر جدیدی از فعالیت ها قرار داد. اگر در دهه 70 او را فقط در بازار آهن شادآباد می شناختند در دهه 80 توانست به شهرت برسد. این عقبه انصاری، او را مرد اول بانک تات کرده است زیرا انصاری است که همه را در تات گرد هم جمع کرده و چنین مجموعه یی را شکل داده است؛ مجموعه یی که با چند و چون زیادی همراه است.


Òسهامداران موسس تات
سهامداران تات را سه گروه ورزشی، صنعتی و خانوادگی تشکیل می دهند. گروه ورزشی عبارتند از صندوق اعتباری حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش، کمیته ملی المپیک، فدراسیون روستایی و عشایری، فدراسیون پزشکی ورزشی، فدراسیون فوتبال، فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین، باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال و باشگاه فرهنگی ورزشی پیروزی. چند هفته پیش سایت های اصولگرا نظیر الف و جهان از حاتم بخشی رئیس سابق سازمان تربیت بدنی خبر دادند. بر اساس اخبار سایت های اصولگرا سازمان لیگ در زمان مسوولیت علی آبادی و با دستور وی در اقدامی غیرقانونی دو میلیارد تومان به بانک خصوصی تات کمک کرد.
این سایت ها گزارش دادند از بودجه دیگر فدراسیون های ورزشی نیز برای تاسیس این بانک هزینه شده است. اعطای این مبلغ پول در حالی است که برخی از فدراسیون های ورزشی از پرداخت حقوق کارکنان خود عاجزند. البته کمیته ملی المپیک در جوابیه یی توضیح داد راه اندازی بانک آرزوی جامعه ورزش بوده که تاکنون به دلیل کمبود اعتبار عملی نشده بود و راه اندازی تات می تواند پشتوانه مطمئنی برای ورزش کشور باشد. در این جوابیه توضیحی درباره نکات مبهم کمک سازمان ها و زیرمجموعه های سازمان تربیت بدنی داده نشده بود.
از این رو درباره اولین گروه از سهامداران چنین شبهه یی از سوی خود اصولگرایان مطرح شد.
گروه صنعتی سایپا؛ از قرار معلوم 20 میلیارد سهم تات را سایپا خریده است. در واقع 10 درصد از سهام این بانک در اختیار سایپا قرار دارد. درباره حضور سایپا در این بانک دو نکته وجود دارد؛ اول آنکه شرکت سایپا در حال راه اندازی یک بانک است تا به طور تخصصی در خدمت خود باشد از این رو مشخص نیست چرا سهامدار موسس یک بانک، شرکتی است که خود تا چند وقت دیگر صاحب بانک می شود؟ نکته دیگر به مدیران بانک مرکزی برمی گردد. محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی چند بار به صراحت در پاسخ به حل مشکلات مالی ایران خودرو رقیب سایپا در بازار و دریافت تسهیلات از بانک ها بر فروش سهام شرکت بانک پارسیان تاکید کرد. در واقع ایران خودرو باید از سهامدار بودن پارسیان دست می کشید تا سیستم بانکی نیز تعاملات با بانک را از سر گیرد. حال باید از بانک مرکزی پرسید چه فرقی بین ایران خودرو و سایپا وجود دارد؟ چرا ایران خودرو نمی تواند در پارسیان سهامدار باشد اما سایپا می تواند سهام تات را در اختیار گیرد؟
گروه سرمایه گذاری تات؛ گروه سرمایه گذاری تات از برادران انصاری است. بنا بر اعلام سایت رسمی تات پایه های اولیه شکل گیری گروه سرمایه گذاری تات در ابتدای دهه 40 شمسی و توسط علی اکبر انصاری در عرصه ساخت و ساز ساختمان های مسکونی و تجاری بنیان گذاشته شد. این سایت اعلام کرده با این حال دهه 60 را می توان اوج فعالیت های حرفه یی و نظام مند این گروه با مدیریت علی انصاری دانست. اما وقتی به کارنامه این گروه نگاه کنید چند کار عمده می بینید.
-بازار آهن غرب
- بازار مبل ایران
-کارخانجات لوله و پروفیل تهران
- کارخانجات تولیدی و صنعتی خوشخواب نوین
-بازار موبایل ایران که آخری را روی پیراهن استقلال در بازی های لیگ امسال دیده اید و فاز اول همزمان با تات روز جمعه افتتاح شد. برادران انصاری 20 درصد سهام تات را در اختیار دارند. هرچند تمام برادران در زیر چتر علی قرار دارند و ظاهراً تقسیم سهام آن به دلیل برخی موانع قانونی بوده که اجازه نمی داده یک نفر بیش از میزان مشخصی سهم در اختیار داشته باشد.


Òتات مخفف یک اسم یا نام قوم
در تبلیغات که برای تات شده تلاش شده آن را مخفف «تجربه، اعتماد و توسعه» نشان دهند اما در اصل نام قوم برادران انصاری و گروه سرمایه گذاری آنان است. قوم تات در نزدیکی بوئین زهرا قزوین سکنی دارد. انتخاب نام تات برای هشتمین بانک خصوصی نشان دهنده قدرت خاندان انصاری در این بانک خصوصی است.


Òچرا پذیره نویسی به تعویق افتاد
در اواسط مرداد و براساس مجوز سازمان بورس و اوراق بهادار قرار بود یک میلیارد از دو میلیارد سهم اسمی بانک خصوصی تات (معادل 50 درصد از سرمایه 200 میلیارد تومانی) ظرف مهلت 60 روز پذیره نویسی شود اما به فاصله یک روز سازمان بورس طی اطلاعیه یی اعلام کرد این پذیره نویسی که قرار بود به زودی انجام شود تا اطلاع ثانوی انجام نخواهد شد و پس از انجام مقدمات لازم، امکان شروع پذیره نویسی توسط سازمان بورس اعلام می شود. در آن زمان این تاخیر فقط به دلیل عدم بررسی اساسنامه این بانک در جلسه شورای پول و اعتبار که ناشی از نرسیدن نوبت بود، اعلام شد اما منابع خبری در خصوص تعویق پذیره نویسی دلایل دیگری را اعلام کردند. در خصوص بانک تات گروه سرمایه گذاری تات با دو مساله روبه رو بود؛ اینکه بر اساس قانون گروه های سرمایه گذاری نمی توانند بیش از 10 درصد سهام یک بانک خصوصی را در اختیار داشته باشند در حالی که گروه سرمایه گذاری تات 20درصد سهام را در اختیار دارد و از قضا این گروه از یک خانواده بود. نکته دیگر نداشتن بدهی معوق از سوی سهامداران موسس بود. ظاهراً این گروه به یک بانک خصوصی 500 میلیون تومان بدهی معوق دارد. این ملاحظات بانک مرکزی را در بررسی پرونده این بانک دچار احتیاط کرد البته بعداً برخی منابع ادعا کردند این گروه چنین مشکلی ندارد بلکه بدهی بانکی دارد که این بدهی نشانگر بدحسابی نیست و برای اخذ مجوز مانع حساب نمی شود. این ابهامات است که آینده بانکداری خصوصی و آمیخته شدن با سیاست خودی و غیرخودی را پرابهام کرده است.


Òتشابه تاریخی
علاوه بر آلوده شدن سیاست با اقتصاد، در فضایی که توزیع سود در بخش های مختلف اقتصادی همگرا نیست و سود بخش ها متعادل نیست این گونه مجوز دادن به بانک های خصوصی زمینه سوداگری را فراهم می کند زیرا در این فضا بانک ها ناچارند با نرخ سود بالا پول های مردم را جمع کنند و برای پرداخت بهره ناچارند آن را در پربازده ترین بخش سرمایه گذاری کنند. نتیجه آن روانه شدن سیل نقدینگی به یک بازار و جذب آن در بخش نامولد اقتصادی می شود. اتفاقی که در بخش مسکن افتاده نمونه واضحی بر این ادعا است. در چنین بانک هایی مالکیت و سرمایه یکسان انگاشته می شود و سرمایه بانک در اختیار سهامداران آن قرار می گیرد. برخی بانک های خصوصی که در حال شکل گیری است عمده سهام اش در اختیار کسانی است که کمترین آورده را خود دارند. آنها با اخذ وام از دیگران و تامین اولیه سرمایه و پذیره نویسی مالک بانک می شوند و زمام کار را در اختیار می گیرند. برای مثال تات اولین بانکی است که در جمهوری اسلامی 50 درصد از سرمایه خود را از طریق پذیره نویسی جمع کرده است. اما اگر از این موضوع بگذریم در زمان شاه داستان بانک شهریار که از سوی برادران رضایی راه اندازی شد با فرضیه ابتدایی همانندی زیادی دارد. برادران رضایی تولیدگرانی بودند که ابتدا به صورت موجه فعالیت خود را آغاز کردند و در بخش های صنعتی سرمایه گذاری کردند. آنها پس از مدتی بانک شهریار را ایجاد کردند. بانکی از طریق اخذ وام از بانک های دیگر راه اندازی شد و در ادامه با گرفتن وام از خارجیان و توزیع در داخل برای خود روزگار می گذرانید. در واقع در این بانک مدیر و مشتری یکی بود و مدیریت با سرمایه قاطی شد. نتیجه آن شد که این بانک به مرحله سقوط رسید و پای دربار را نیز به موضوع باز کرد. سرانجام بانک مرکزی با محدود کردن سهام برادران رضایی که محوریت شان با علی رضایی بود توانست بحران را تا حدودی کنترل کند. آیا بانک مرکزی از گذشته درس گرفته است؟

منبع: اعتماد

http://www.mobin-group.com/photo/Roozaane/Archive/1123.htm?

اعترافات توسط قرارگاه ثارالله گرفته می شود

اسماعیل کوثری جانشین سابق فرمانده قرارگاه ثارالله؛
اعترافات توسط قرارگاه ثارالله گرفته می شود


اوایل دهه 70 بود که سپاه پاسداران و مشخصاً قرارگاه ثارالله ماموریت یافتند در صورت بروز بحران مسوولیت امنیت پایتخت کشور را برعهده گیرند. از ابتدای تشکیل این قرارگاه در سال 74 تا پیش از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 تعیین شرایط ویژه و سپردن مسوولیت امنیت پایتخت به این قرارگاه سه بار اتفاق افتاد؛ در جریان تجمع ها و شورش های خیابانی اسلامشهر در سال 74 ، 18 تیر 78 و تجمع و شورش های خیابانی تیرماه 1382. اما در سال های اخیر به ویژه در حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد این قرارگاه اهمیت ویژه یی یافت و حرف و حدیث ها پیرامون آن اوج گرفت. این حرف و حدیث ها هم از آنجا نشات می گیرد که با وجود گذشت بیش از یک دهه از تاسیس قرارگاه ثارالله هنوز ماهیت اصلی فعالیت ها و اختیارات آن مشخص نشده است. اسماعیل (محمد) کوثری نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی پیش از ورود به خانه ملت سال ها جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله بوده است. در گفت وگویی با وی از ماهیت این قرارگاه پرسیدیم و اینکه چرا به وجود آمد.

------------------------------

-داستان قرارگاه ثارالله چیست؟ قبلاً چندان مطرح نبود ولی بعد از انتخابات بر سر زبان ها افتاد.


قرارگاه ثارالله بر اساس ضرورت و انجام وظیفه و ماموریتی که از سوی شورای عالی امنیت ملی برایش مشخص کرده بود در سال 74 تشکیل شد و رسمیت پیدا کرد.

-وظیفه اصلی این قرارگاه چیست؟

کار نیروهای مسلح چیست؟ وظیفه اصلی نیروهای مسلح به خصوص سپاه ایجاد و برقراری نظم و امنیت و حفاظت از دستاوردهای انقلاب است. قرارگاه ثارالله هم به عنوان بخشی از نیروهای مسلح ماموریت دارد در صورت بروز بحران و شرایط خاص و ویژه که تشخیص آن با شورای عالی امنیت ملی و تصویب مقام رهبری است مسوولیت برقراری امنیت شهر تهران را عهده دار شود. ولی در شرایط عادی این مسوولیت برعهده نیروی انتظامی است.

-گویا تا قبل از تشکیل این قرارگاه وظیفه حفاظت از پایتخت و برقراری امنیت برعهده لشگر محمد رسول الله بوده است. علت انتقال مسوولیت از این لشگر به قرارگاه ثارالله چه بوده است؟

خیر این گونه نبوده است. لشگر محمد رسول الله زیرمجموعه سپاه بود که بعد از تشکیل قرارگاه ثارالله زیرمجموعه این قرارگاه شد.

-برخی گفته ها و شنیده ها حاکی از آن است که این قرارگاه به صورت مستقل و مستقیماً زیر نظر فرمانده کل قوا فعالیت می کند و زیر نظر هیچ کدام از نیروهای پنج گانه سپاه نیست.

خیر، قرارگاه ثارالله زیر نظر سپاه و در واقع بخشی از سپاه است. فرمانده کل قوا ستاد دارند. این ستاد هم کارهای اجرایی مربوط به سپاه، ارتش، وزارت دفاع و ناجا را انجام می دهد. فرمانده کل قوا هیچ گاه مستقیماً به یک قرارگاه دستور نمی دهد بلکه از طریق ستاد عمل می کند.

-چرا فرماندهی این قرارگاه همیشه به فرماندهان ارشد سپاه سپرده می شود؟ دلیل این حساسیت چیست؟

به هرحال این رویه یی بود که از همان ابتدای تشکیل قرارگاه ثارالله وجود داشت. از همان ابتدا که قرارگاه شروع به کار کرد این مسوولیت برعهده فرمانده کل سپاه بود. فرمانده کل سپاه هم جانشین خودشان را که در آن زمان آقای رحیم صفوی بودند مسوول قرارگاه کردند. اما مسوولیت اصلی برعهده خود فرمانده کل سپاه است و بعد از آن هم این رویه دنبال شد.

-در حوادثی که بعد از انتخابات 22 خرداد پیش آمد قرارگاه ثارالله یکی از مراجعی بود که در کنار وزارت اطلاعات، ناجا و... ماموریت یافت راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. دلیل ورود این تشکیلات سپاهی، نظامی چه بود؟

در حوادثی که بعد از 22 خرداد پیش آمد ابتدا وزارت اطلاعات و ناجا وارد عمل شدند ولی بعد که دامنه اغتشاشات و درگیری ها گسترده شد قرارگاه ثارالله طبق تشخیص شورای عالی امنیت ملی وارد عمل شد. همان طور که در ابتدا هم گفتم هر زمان که تشخیص داده شود عوامل بیگانه در داخل کشور به گونه یی عمل می کنند که تهدیدی علیه نظام و دستاوردهای انقلاب اسلامی هستند و مسوولان احساس خطر کنند، طبق مسوولیت و وظیفه یی که برای قرارگاه ثارالله تعریف شده است، این قرارگاه وارد عمل می شود. البته بر اساس تصمیم شورای عالی امنیت ملی این وظیفه به قرارگاه سپرده می شود.

-قبلاً و در مواردی نظیر حوادث 18 تیر 78 نیز مسوولیت امنیت پایتخت به قرارگاه ثارالله سپرده شده بود اما در حوادث اخیر که بعد از انتخابات 22 خرداد رخ داد نام این قرارگاه بیش از قبل شنیده می شد و بعضاً انتقادهایی هم نسبت به ورود و نحوه عمل نیروهای آن می شد. دلیل این شدت عمل چه بود؟

به خاطر اینکه توطئه گسترده تر بود. پیش از این حوادث قرارگاه مسوولیت اقدام نداشت اما چون مسوولیتش حفاظت از دستاوردهای انقلاب و حفظ نظام است قبل از انتخابات رصدهایی کرده و به مسوولان هم گوشزد کرده بود که عده یی در حال توطئه چینی برای بعد از انتخابات هستند و همین طور که دیدید این اتفاق هم افتاد. سازمان مجاهدین انقلاب، مشارکت خصوصاً نهضت آزادی و ملی - مذهبی ها همه با هم برای بعد از انتخابات توطئه کرده بودند. آقای موسوی هم به جای اینکه جلوی آنها را بگیرد خودش هم در همان مسیر افتاد و به جای اینکه آرامش را برقرار کند دستور اغتشاش و تشنج را می داد.

-البته متهم کردن حزب مشارکت و مجاهدین و شخص آقای موسوی به عنوان توطئه گر و فتنه گر ادعای بزرگی است. به هرحال این احزاب قانونی و رسمی هستند و آقای موسوی هم از شخصیت های مطرح این نظام هستند و باید پشت این ادعا ادله و سند محکمی وجود داشته باشد.

من از روی غرض ورزی حرف نمی زنم. پای حرفی هم که زده ام می ایستم. ادله و سند محکم هم وجود دارد. نمونه اش هم این است که آقای آقاجری تئوریسین سازمان مجاهدین انقلاب قبل از انتخابات می گوید ما یک پایه ولایت را در زمان اصلاحات و دوم خرداد زدیم و بقیه پایه های ولایت را با انتخاب آقای موسوی منهدم خواهیم کرد. این دقیقاً عین جمله ایشان است. از این موارد هم زیاد است و سندش هم موجود است. این تشکیلات از لحاظ قانونی شاید بتوانند به خودشان رسمیت بدهند و مجوزی هم بگیرند اما در عمل از همان ابتدا از دوره امام (ره) مخالف حرکت های امام و نظام بودند. حتی این احزاب در دوره یی منحل شدند. حدود سال های 64 یا 65 امام (ره) نماینده شان آیت الله راستی کاشانی را داخل این سازمان فرستادند ولی اینها نه تنها به حرف های ایشان توجهی نکردند بلکه کاری کردند که در نهایت موجب منحل شدن خودشان شد. از آن پس در سایه قرار گرفتند تا زمان دولت اصلاحات که مجدداً روی کار آمدند و خودشان را رسمی و قانونی اعلام کردند. حتی در آن زمان هم اعتصاب در مجلس ششم توسط سازمان مجاهدین و سران آن به خصوص آقای نبوی طراحی شده بود.

-فکر نمی کنید قرارگاه ثارالله خیلی جنبه امنیتی- نظامی پیدا کرده است؟

شورای عالی امنیت ملی تشکیل شده از وزیر کشور، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، فرماندهان ارتش، رئیس ستاد نیروهای مسلح، دو نماینده از فرمانده معظم کل قوا است و رئیس جمهور در راس آن قرار دارد. این شورا تنها از بعد امنیتی تصمیم نمی گیرد. در رابطه با موضوع هایی نظیر هسته یی، دفاعی، اقتصاد کلان و... در آنجا تصمیم گیری می شود. تصمیمات راهبردی توسط این شورا گرفته می شود. در مواقع بروز بحران هم این شورا تصمیم گیرنده نهایی است و تا زمانی که ماموریت و مسوولیتی به قرارگاه ثارالله سپرده نشود به هیچ وجه وارد عمل نمی شود. مثلاً در حوادث 18 تیر 78 در چهار پنج روز اول قرارگاه اصلاً وارد عمل نشد اما بعد از آن چون دیدند اوضاع به صورتی است که نمی توانند آن را کنترل کنند مسوولیت به قرارگاه سپرده شد. در سال 78 وقتی دیدند کار به جای باریک کشیده شده است و تخریب ها شدید شده و ناجا و وزارت کشور نمی توانند مقابله کنند مساله به شورای عالی امنیت ملی محول شد. در شورا هم تصمیم گرفته شد ماموریت را به سپاه بدهند و سپاه هم به قرارگاه واگذار کرد و در نهایت هم قرارگاه مسوولیت کنترل را برعهده گرفت. در این دوره هم به همین صورت بود. این مساله چیزی نیست که بگوییم بعد از انتخابات اخیر پیش آمد و جنبه نظامی و امنیتی پیدا کرد. یا این جنبه بیشتر شد. این مسوولیت از سال 74 رسماً به قرارگاه سپرده شد. آن زمان که اصلاً خبری از این اتفاقات نبود اما تشکیل این قرارگاه و سپردن مسوولیت به آن براساس پیش بینی هایی بود که مسوولان کرده بودند.

-در سال 78 هم شما جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله بودید؟

خیر، من از سال 79 مسوولیت را برعهده گرفتم.

-در حال حاضر هم ارتباطی با این قرارگاه دارید؟

خیر، شخصاً و سازمانی ارتباطی ندارم اما به خاطر اینکه عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هستم طبیعتاً با این دستگاه ها هم ارتباط داریم. براساس قانون اساسی اعضای نیروهای مسلح برای ورود به فعالیت سیاسی مثل نمایندگی مجلس باید از فعالیت های نظامی قبلی کاملاً جدا شوند یا بازنشسته شوند یا استعفا دهند. بنده هم بازنشسته شدم و از قرارگاه جدا شدم.

- همان طور که شما هم می دانید در قانون اساسی و در وصیتنامه امام(ره) بارها بر عدم ورود نظامیان در عرصه سیاست تاکید شده است اما در سال های اخیر شاهد بوده ایم که برخی نظامیان این مساله را نادیده می گیرند و وارد جریانات و دسته بندی های سیاسی می شوند. ارزیابی شما از عملکرد این قشر از نظامیان چیست؟

این مطلب کاملاً درست است و همه هم باید به آن پایبند باشند. اما این به آن معنا نیست که بگوییم پاسدار انقلاب سیاست را نفهمد. یک موقع مجموعه از یک نفر حمایت می کند که طبیعتاً این اشکال دارد و درست نیست اما گاهی تک تک افراد خودشان تشخیص می دهند. مثلاً ممکن است اطرافیان از من در مورد رای و نظرم در انتخابات سوال کنند. من می توانم به عنوان یک شخص اظهارنظر کنم چون نظرات من به سازمان ربطی ندارد. مثلاً در سال 76 اعلام شد شهرک شهید محلاتی که خانواده های سپاهی در آنجا زندگی می کنند اکثراً به آقای خاتمی رای داده اند، آیا کسی آنها را مواخذه کرد؟ نه. چون سپاهیان هم مانند همه شهروندان حق دارند اما سپاه هیچ گاه سازمان یافته از کسی حمایت نکرده است. اما برخی تحلیل می کنند که مثلاً سپاه وارد فلان مساله سیاسی شده است. بله ممکن است بعضی از مسوولان نظرات شان را بگویند اما نظرات آنها، سازمان یافته و رسمی نیست.

-وقتی فردی در جایگاه فرماندهی یک نیروی نظامی حمایت خود را از یک جریان یا شخص اعلام می کند طبیعتاً این تصور پیش می آید که نظرات او نظرات کل سازمان است؟

بحث حمایت از یک جریان فکری فرق می کند. اصولگرایی یک سازمان یا تشکیلات نیست. شما جایی پیدا نمی کنید که به نام اصولگرایی سازمان یا حزب یا گروهی داشته باشد. اما گروه ها و سازمان های مختلفی هستند که در انتخابات نهم یا هشتم اعلام کردند ما از این جریان فکری که به نام اصولگرایی است، حمایت می کنیم. سپاه هم به عنوان یک سازمان حمایت خود را از این جریان اعلام کرده است.

اصلاً بحث اصولگرایی را خود مقام معظم رهبری در دیداری که با کارگزاران و مسوولان نظام در سال 86 داشتند علناً اعلام کردند و هشت بند را به عنوان شاخصه اصولگرایی و تفکر اصولگرایی بیان کردند و تفکر اصولگرایی را که برخاسته از اسلام و قانون اساسی است، راهگشا دانستند. اصولگرایی یک حزب و سازمان نیست. یک جریان فکری است و حمایت سپاه از آن هم اشکالی ندارد اما اصلاح طلب ها برخاسته از کتاب موج سوم تافلر هستند. این اصلاح طلب را ما قبول نداریم، چون نطفه خود را از آنجا گرفته است. اگر اصلاح طلبی برخاسته از فرهنگ و دین خودمان بود مطمئناً پذیرفته می شد. وقتی می گویند انقلاب سبز یا مخملی، الگوی آن امریکا است که در تاجیکستان و... پیاده شده است. ما این اصلاح طلبی را قبول نداریم. با کسی هم رودربایستی نداریم.

-به بحث قرارگاه ثارالله برگردیم، در حوادث بعد از 22 خرداد قرارگاه از چه زمانی وارد عمل شد؟

تا جایی که من اطلاع دارم حدوداً دوم تیر بود که اغتشاشات به اوج خود رسید و درگیری ها به آتش زدن اتوبوس ها و وسایل نقلیه، مساجد و پایگاه های بسیج کشیده شد. مثلاً در روزی که آقای موسوی در تجمع خیابان آزادی حضور یافتند عده یی به پایگاه بسیج آنجا حمله کردند. وقتی ما براساس مسوولیت کمیسیون امنیت ملی مجلس مساله را پیگیری کردیم، متوجه شدیم در آن پایگاه حدود 200 اسلحه وجود داشته است. خب اگر این اسلحه ها به دست مردم احساسی می افتاد می دانید چه کشت و کشتاری می شد؟

-چرا باید این همه اسلحه در یک پایگاه بسیج باشد آن هم وقتی که تاکید می شود بسیج را یک نیروی اجتماعی، فرهنگی و غیرنظامی تعریف کنند؟

ما دو نوع بسیج داریم، یکسری گردان های عاشورا هستند که دارای سازمان مشخصی هستند و اسلحه هم ندارند. فقط در مواقع ضروری مثل رزمایش یا رژه به آنها اسلحه داده می شود. به هر حال در مواقع حساس و بحرانی بسیج باید اسلحه داشته باشد اما در حالت عادی هیچ اسلحه یی دست آنها نمی بینید مگر در رزمایش ها و رژه ها، آن هم برای اینکه قدرت خود را به بیگانگان نشان دهیم. بسیج نه حقوق بگیر است نه موظف. بسیج دلسوز است. مثلاً در حوادث اخیر شما یک اسلحه هم دست بسیج نمی بینید. شاید چوب و چیزهایی از این قبیل داشته باشند مثل طرف مقابل. چطور آنها خیلی چیزها داشتند و بچه های یگان ویژه و بسیجی را می زدند. 12 تا بسیجی چگونه شهید شدند؟ بسیج برای دفاع از نظام به کمک سپاه می آید اما تحت امر سازمان سپاه است.

-حدود اختیارات قرارگاه ثارالله در حوادث بعد از انتخابات تا کجا بود؟

تا جایی که بتواند امنیت را برقرار کند و بعد از اینکه امنیت برگشت، ماموریت آنها هم تمام شد.

-تعدادی از بازداشت شدگان از جمله آقای رضا خاتمی و خانم فائزه هاشمی اعلام کردند توسط قرارگاه ثارالله دستگیر شده اند؟ این دستگیری ها و بازداشت ها هم جزء مسوولیت قرارگاه بود؟

تا زمانی که حکمی توسط قوه قضائیه و دادستان داده نشود حتی قرارگاه ثارالله هم اجازه دستگیری ندارد. اگر هم افرادی توسط این قرارگاه دستگیر شده اند با حکم دادستان بوده است و زمانی که پرونده تکمیل می شد برای دنبال کردن دادگاه و اجرای حکم تحویل قوه قضائیه داده می شد.

-قرارگاه در بازجویی ها و گرفتن اعترافات هم نقشی داشت؟

بله، البته این کار مشخصاً در قرارگاه انجام نمی شد. در زندان اوین جایگاهی برایشان مشخص کرده بودند که بازجویی ها و گرفتن اعترافات در آنجا صورت می گرفت.

-این فعالیت قرارگاه با فعالیت سایر دستگاه های امنیتی از جمله وزارت اطلاعات تداخلی ندارد؟

خیر، چون بعد از اینکه مسوولیت نهادها محول می شود این نهادها هماهنگ با هم عمل می کنند و به نوعی تقسیم کار می شود.

-یعنی قرارگاه در حد یک ضابط قضایی عمل می کند؟

بله، چون اگر غیر از این باشد اصلاً نمی شود کاری کرد. نه تنها قرارگاه بلکه خود وزارت اطلاعات هم تا زمانی که حکم قضایی نداشته باشد وارد عمل نمی شود.

-این قرارگاه هنوز هم فعال است؟

نه، از دو ماه قبل کار و وظیفه قرارگاه تمام شد و این را براساس جلساتی که کمیسیون امنیت ملی مجلس با اعضای قرارگاه داشته، می گویم.

-یعنی در دستگیری های هفته های اخیر قرارگاه نقشی نداشته است؟

خیر، دستگیری ها توسط ناجا و وزارت اطلاعات صورت گرفته است

http://www.mobin-group.com/photo/Roozaane/Archive/1123.htm?