کشف 'ماده شیمیایی حیات' در یک دنباله دار

سازمان فضایی آمریکا، ناسا، می گوید دانشمندان یکی از مواد بنیادی شیمیایی که از مصالح ساختمانی حیات است را برای اولین بار در یک دنباله دار یافته اند.

گلیسین یک آمینو اسید است که در پروتئین ها - ملکول های پیچیده ای که ارگانیسم های زنده برای ساختن و حفظ سیستم های خود از آنها استفاده می کنند - یافت می شود.

این ماده در ذراتی که از دنباله دار وایلد-2 در فضا پراکنده می شد ردیابی شده است. این ذرات در سال 2004 توسط کاوشگر "استارداست" ناسا جمع آوری شده بود.

این نظریه که "بذر" حیات در زمین ابتدا توسط یک دنباله دار کاشته شد خیلی پرطرفدار است.

بسیاری از دانشمندان به این نظریه اعتقاد دارند که میلیاردها سال قبل برخورد تعداد زیادی از همین دنباله دارها - توده های کوه آسای یخ و سنگ - مواد شیمیایی مهمی که پیش درآمد حیات بودند را به زمین آورد.

دکتر کارل پیلچر سرپرست موسسه اخترزیست (استروبیولوژی) ناسا گفت: "کشف گلیسین در یک دنباله دار تقویت کننده این نظر است که مصالح اولیه ساختمانی حیات در فضا به وفور یافت می شود، و این استدلال را تقویت می کند که آثار حیات در کیهان ممکن است زیاد باشد نه نادر."

گلیسین قبلا در شهاب سنگ ها دیده شده بود اما این اولین بار است که در مواد منتشر شده از دنباله دارها کشف می شود.

این کاوشگر ناسا در ژانویه 2004 از کنار دنباله دار "81 پی/وایلد-2" به قطر پنج کیلومتر گذشت.

این کاوشگر از حدود 240 کیلومتری هسته دنباله دار گذشت و ذراتی که از سطح آن متصاعد می شد را جمع آوری کرد. این ذرات بسیار ریز (که ابعاد آنها چندهزارم میلیمتر است) در سال 2006 در یک کپسول مهر و موم شده به زمین بازگردانده شد.

مواد بازگردانده شده به زمین در میان آزمایشگاه های نجومی برتر جهان توزیع شد که دریچه خارق العاده ای به روی شرایطی که در نخستین مراحل تشکیل منظومه شمسی یعنی تشکیل سیارات و دنباله دارها حاکم بود گشوده است. 

http://bbc.co.uk/persian/science/2009/08/090818_si_life_earth_comet.shtml

گزارش واشنگتن پست از حجاریان: او اهمیتی سمبلیک دارد

عصر ایران- روزنامه واشنگتن پست گزارشی از وضعیت این روزهای سعید حجاریان تهیه کرده که در پی می آید: 
حجاریان که بزرگ شده منطقه ای فقیرنشین در تهران است از سوی دوستانش به عنوان فردی با چهره عبوس اما دارای روحیه شوخ طبعی شناخته می شود. او همانند بسیاری از انقلابیون جزو افرادی است که در دهه 1980 گرداگرد آیت الله خمینی بودند و بعداً به سمت اصلاحات متمایل شدند.

«در نخستین روزهای تشکیل جمهوری اسلامی ایران به گروگان گیران در سفارت آمریکا مشاوره می داد. در طول جنگ ایران و عراق او به تشکیل وزارت اطلاعات کمک کرد. سپس به سمت یک مسیر اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی متمایل شد و ضمن اداره روزنامه های اصلاح طلب به عنوان مشاور سیاسی دولت خاتمی خدمت می کرد. در سال 2000 فردی مسلح وابسته به تندروها با تیراندازی به حجاریان موجب معلولیت او شد.

در طول شش هفته گذشته حجاریان 55 ساله در زندان به سر می برد و به «هدف کلیدی» سازمانی تبدیل شده که زمانی در تشکیل آن نقش داشت.

«فریده فرحی» یک کارشناس امور ایران در دانشگاه هاوایی که برای اولین بار در اواخر دهه 1990 با حجاریان ملاقات کرده است درباره او می گوید: "حجاریان، یک سمبل بزرگ از آن چیزی است که جمهوری اسلامی متعلق به خود می داند."

وی می افزاید: "امروز به وضوح برخی در وزارت اطلاعات گمان می کنند که او مغز متفکر ستاد موسوی (نامزد معترض ریاست جمهوری) است."

حجاریان سه روز پس از انتخابات مناقشه انگیز ریاست جمهوری در کنار هزاران فرد دیگر بازداشت شد.

در طول روزهای اخیر اخبار زیادی درباره وخامت بیماری او در زندان منتشر شده و همسر وی که اتفاقاً یک پزشک است هفته گذشته پس از ملاقات شوهرش او را افسرده و غمگین توصیف کرد.

روز پنج شنبه گذشته و دو روز پس از آنکه یک گزارش دیده بان حقوق بشر، وضعیت حجاریان را رو به وخامت توصیف کرد مقامات گفتند: او به یک خانه تحت تملک دولت با امکانات «مناسب» پزشکی منتقل شده است. همسر او در مصاحبه ای گفت: این خانه را ندیده و چیزی در رابطه با آن به وی گفته نشده است.

این در حالی است که روز شنبه گذشته 100 فعال سیاسی  به جرم توطئه براندازی دولت تحت محاکمه قرار گرفتند و روز یک شنبه 10 نفر به متهمان افزوده شدند.

موسوی نامزد معترض مدعی است که دولت با تحت فشار گذاشتن متهمان آنها را وادار به اعتراف می کند.

حجاریان که هنوز تحت محاکمه قرار نگرفته در وقایع منتهی به انتخابات نقش فعالی نداشته، گرچه او از موسوی در این انتخابات حمایت کرده است.

با این حال مقالات اخیر حجاریان در مطبوعات، نقش او را به عنوان هدایت گر حرکات جنبش اصلاح طلبی برجسته کرده است.

حجاریان که بزرگ شده منطقه ای فقیرنشین در تهران است از سوی دوستانش به عنوان فردی با چهره عبوس اما دارای روحیه شوخ طبعی شناخته می شود. او همانند بسیاری از انقلابیون جزو افرادی است که در دهه 1980 گرداگرد آیت الله خمینی بودند و بعداً به سمت اصلاحات متمایل شدند.

پس از رحلت آیت الله خمینی و با آغاز رهبری جدید، چپ هایی چون حجاریان و محمد خاتمی به حاشیه رانده شدند. به گفته تحلیل گران این زمان فرصتی برای آنها بود تا به مطالعه روی آورند و متعاقباً بسیاری از آنها در جهت های سکولارتر سوق داده شدند.

حجاریان با مدرک دکترای علوم سیاسی در دانشگاه تهران نظریه "گذار به دموکراسی" را تعقیب می کرد و از ایده «فشار به دولت از پایین و در عین حال چانه زنی در بالا» حمایت می کرد.

«بیل برکلی»، یک نویسنده سابق سرمقاله های نیویورک تایمز که برای بحث درباره کتاب آتی خود در خصوص گروگان گیران با حجاریان مصاحبه کرده او را شخصی «متفکر» توصیف می کند و می گوید: حجاریان این احساس را داشت که انقلاب از مسیر خود منحرف شده است. او به من گفت جنگ اثرات نامطلوبی بر ایجاد نهادهای دموکراتیک گذاشت.

حجاریان زمانی که به عنوان معاون سیاسی خاتمی و همزمان معاون اسلامی مرکز مطالعات استراتژیک فعالیت می کرد، حامی دموکراتیزه کردن اسلام بود.

تحلیل گران می گویند: دولت در حال حاضر حجاریان را نه به خاطر هرگونه فعالیتی خاص از جانب او بلکه به خاطر «اهمیت سمبلیک» وی هدف گرفته است.

برکلی درباره اعترافات اخیر مدعی است: "به نظر من این یک نوع تاکتیک رعب و وحشت برای ترساندن مخالفان است تا به آنها نشان دهند که حتی افرادی مثل حجاریان نیز ممکن است مجبور به اعتراف شوند."

وی می افزاید: "اگر او در زندان فوت کند، مایه آبروریزی خواهد بود اما اگر زنده بماند و اعتراف کند، در این صورت شاید بتوان آن را چیزی مثل یک سرمایه قلمداد کرد."
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=79833

آیا بازوان امام مفسد فی الارضند؟

روزنامه جمهوری اسلامی در باره دادگاه اخیر می نویسد:

یکی با اشاره به آنچه در دادگاه مطرح شده می نویسد : اسناد خیانت فلانکس و فلانکس فاش شد.

آن دیگری می گوید : حالا که این اعترافات را داریم افراد اصلی را محاکمه کنید.

سومی می گوید : دیگر جای درنگ نیست به سراغ سران بروید و آنها را به دادگاه بکشانید زیرا آنها مفسد فی الارض هستند.

روی دیگر این سکه که در « کارگاه حذف و دفع » ضرب شده اینست که آن دیگری می گوید : « بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود دولت کارش را شروع کند یقه شان را می گیریم و سرشان را می چسبانیم به سقف » .
این اظهارات و نگاشته ها همگی بر یک تحلیل متکی هستند که در همان « کارگاه حذف و دفع » طراحی می شوند و سپس به عرصه رسانه ها راه می یابند. تحلیل اینست که همه کسانی که در برابر یک کاندیدای خاص قرار داشتند و به او رای نداده اند باید طرد شوند و سران آنها باید حذف شوند.

این تحلیل یکبار در قالب « باید محاکمه شوند » ظاهر می شود یکجا در شمایل « مفسد فی الارض » نمود پیدا می کند و یکبار نیز وعده داده می شود « یقه شان را می گیریم و سرشان را می چسبانیم به سقف » !
در مقابل این تحلیل نگاه دیگری قرار دارد که می گوید : دوست را در جای دشمن و دشمن را در جای دوست ننشانید. اینطور نباشد که هر کس را به خاطر یک خطا دشمن تلقی کنیم . همه باید با برادری و وحدت در کنار همدیگر باشیم و به کشور خدمت کنیم .
تحلیل دوم بر طرز فکر و گرایش « جاذبه » متکی است و تلاش می کند افرادی را که اعتراض دارند مجاب کند و جذب نماید.

هیچ انسان عاقل و منصفی در ترجیح دادن تحلیل دوم حتی لحظه ای تردید نمی کند و درنگ را در عمل به آن بهیچوجه جایز نمی داند. با اینحال آن دسته از افرادی که تحلیل دوم را بر نمی تابند و بر تحلیل اول یعنی « حذف و دفع » تکیه می کنند چه توجیهی می توانند داشته باشند
آیا به سابقون در انقلاب و بازوان امام خمینی به جرم اعتراض به بعضی وقایع باید برچسب مفسد فی الارض زده شود آیا قرار است افرادی که دارای سوابق درخشان خدمت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و کشور و مردم هستند به جرم اعلام نارضایتی محاکمه شوند بسیار خوب کارگاه « حذف و دفع » کار خود را بکند و یقه این بزرگان را بگیرد و سرشان را به سقف بکوبد و کسانی را که نه سابقه ای در انقلاب دارند و نه نقشی در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی دارند و نه امام را می شناسند و نه امام آنها را می شناخت همه کاره کشور کنند تا معلوم شود در آنصورت کشور به کجا می رود!

تحلیل اول روح اسلام و اصل تفرق قدرت در قانون اساسی را نفی می کند و نسخه ای برای رسیدن به تندترین انحصارطلبی می پیچد. آیا با چنین نسخه ای می توان کشور را اداره کرد آیا روح نظام جمهوری اسلامی که قرار است نظام مردمی باشد و با عمل خود انحطاط رژیم ستم شاهی را به رخ بکشد همین است ! کسانی که به راحتی انگ مفسد فی الارض به مخالفان خود می زنند آیا اصولا با مفهوم فقهی مفسد فی الارض آشنائی دارند اینان آیا برای این سئوال پاسخی دارند که کسانی که با افکار و عملکرد انقلابی و خدمات خود ایران را از فساد طاغوت پاک کرده اند و از بانیان استقرار نظام جمهوری اسلامی محسوب می شوند چگونه می توانند به صرف اعتراض به بعضی رویدادها مفسد فی الارض باشند دارند! کدام سند بر این ادعا دلالت دارد کدام سند خیانت این افراد را به اثبات می رساند آیا نام ادعاهای متکی بر تخیل این و آن را می توان سند نامید !

این تحلیل در تضاد آشکار با تحلیل دوم قرار دارد. تحلیل دوم بر همان اسلامی متکی است که شهید مظلوم آیت الله بهشتی معرف آن بود اسلام خط امام و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله اسلامی که می گوید : « جاذبه درحد اعلا و دافعه در حد ضرورت از ویژگی های خط امام است » .

راستی ما با محصولاتی که هر روز از « کارگاه حذف و دفع » بیرون می آید رهسپار کجا هستیم تا چه وقت قرار است نیروهای سابقه دار و شناخته شده و خدوم را یکی پس از دیگری کنار بگذاریم این ریزش ها تا چه وقت باید ادامه داشته باشد تا چه وقت باید به جوانانی که حرف دارند انگ ضد انقلابی بزنیم چرا برای رشد رویش ها که اساس کار نظام جمهوری اسلامی است تلاش نمی کنیم و زبان های تهمت پراکن و پردافعه را مهار نمی کنیم چرا به راه جذب که راه صحیح است و تحلیل دوم بر آن متکی است نمی رویم آیا به این واقعیت تلخ اندیشیده ایم که بدون همراهی نخبگان نمی توان کشور را به درستی اداره کرد تحلیل اول تحلیل نخبه کشی است آیا وقت آن نرسیده است که کارگاه حذف و دفع را نیز مثل بازداشتگاه شرم آور کهریزک تعطیل کنیم ! 

http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=10622