حمله به دفتر حفاظت منافع مصر در تهران و دوستی خاله خرسه

عصرایران- "دوستی خاله خرسه" این روزها مصداق های زیادی در جامعه ما پیدا کرده است و آخرین آن، مربوط به عده ای است که خود را دانشجو می نامیدند و مقابل دفتر حفاظت منافع مصر در تهران تجمع کرده بودند.

هدف آنها، البته مقدس و ستودنی بود، جنایات اسراییل در غزه و همنوایی دولتمردان بی مسوولیت مصر با صهیونیست ها در بستن گذرگاه های غزه به حدی مشمئز کننده است که نه فقط مسلمانان بلکه هیچ انسان صاحب وجدانی نمی تواند از کنار آن با بی اعتنایی بگذرد.

تجمع کنندگان نیز با هدف محکوم کردن همراهی دولتمردان مصر با جنایتکاران اسراییلی مقابل دفتر حفاظت منافع مصر گرد هم آمده بودند و شعار می دادند.

با این حال، اینان که علیه مصر و اسراییل شعار می دادند، در عمل، به اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختند!

در واقع، شعارهای آنها علیه دیگران بود و اقدام عملی شان علیه کشور خودشان:

1- آنها، با پلیس درگیر شدند، اما نه پلیس اسراییل یا نیروهای امنیتی مصر، بلکه با ماموران پلیس جمهوری اسلامی ایران!

شاید آنها فکر می کرده اند درگیر شدن با پلیس کشور خودمان، به معنای ضربه زدن به صهیونیست هاست؟
مگر از پلیس ایران که به عنوان بخشی از نیروهای مسلح زیر نظر فرمانده کل قوا اداره می شود، کاری به جز انجام وظیفه اش (یعنی حفاظت از اماکن دیپلماتیک) سرزده بود که تجمع کنندگان خشمگینانه با آنها درگیر شدند!

تجمع کنندگان شعار می دادند: وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد" و در همان حال نه با ارتش های مهاجم دنیا که با پلیس خودمان درگیر شدند! تا نشان دهند بی تدبیری تا چه اندازه در میان برخی گروه های دانشجویی عمق یافته است.

به راستی اگر آنها می توانستند در آن بلبشو، تلفاتی هم به پلیس وارد کنند و احیانا سرباز وظیفه ای را از پا بیندازند، پیروزی شان پرشکوه تر نیز می شد!

2- حمله به سفارتخانه ها و دفاتر رسمی نمایندگی کشورهای خارجی در هر نقطه ای از جهان، در عرف دیپلماتیک، همانند تجاوز به خاک آن کشور محسوب می شود و چنانچه در این گونه حملات ، آسیبی به اماکن دیپلماتیک برسد، کشور میزبان می بایست به جبران خسارت بپردازد.

این مساله، در ایران نیز مسبوق به سابقه است چنانچه در جریان کاریکاتورهای موهن، پس از آنکه دانشجویان معترض به سفارت دانمارک در تهران حمله و به سمت آن مواد آتش زا پرتاب کردند، دولت ایران مجبور شد، مبلغ 600 هزار کرون (معادل 115 هزار دلار) به دانمارکی ها بپردازد و این در حالی بود که دولت دانمارک، یک میلیون کرون و نیز هزینه های مربوط به تخلیه کارکنان سفارتش را نیز از ایران مطالبه می کرد.

معنای این سخن آن است که با حمله بچه گانه عده ای دانشجو به سفارت دانمارک، دستگاه دیپلماسی ایران که باید تمام هم و غم اش، حفظ منافع کشور باشد، ناگزیر می شود توان خود را مصروف چانه زنی با خارجی ها کند که تخفیف دهید و از ما کمتر خسارت بگیرید!
آیا این است هدف تجمع کنندگان در مقابل سفارتخانه های خارجی؟

آیا وقتی به دفاتر دیپلماتیک حمله می کنند و سپس سفیران ایران در کشورهای خارجی به وزارت امور خارجه آنها احضار می شوند، هدف تجمع کنندگان محقق شده است؟!

البته، مقصود نفی هرگونه تجمعی در مقابل دفاتر دیپلماتیک نیست چه آنکه این، یک امر متعارف به شمار می رود ولی حمله به این اماکن و تلاش برای به آتش کشیدن آنها، رفتاری بدوی و غیر منطبق با اصول دیپلماتیک و حتی آموزه های اخلاقی است.

متاسفانه در جریان حمله به دفتر حفاظت منافع مصر در تهران نیز شاهد چنین رفتارهایی بودیم که بلافاصله پس از آن، تصاویر مربوط به پرتاب اشیای آتش زا به سمت این دفتر، در رسانه های جهان منتشر شد تا دنیا بفهمد ما برای بیان اعتراض خودمان، چقدر متین و منطقی هستیم!

به راستی آیا افرادی که خود را دانشجو می نامند و قاعدتا جزو قشر فرهیخته جامعه محسوب می شوند راهی جز خشونت برای بیان اعتراضاتشان ندارند؟ اگر دانشجویان چنین باشند پس وای به حال سایرین!

آیا نمی شد ضمن برگزاری تجمع اعتراض آمیز و دادن شعارهای مورد نظر، ابتکاراتی به خرج داد و مثلاً نمایشگاهی از تصاویر جنایت های اسراییل علیه مردم فلسطین به ویژه کودکان بی گناه را بر پا کرد و در آن، تصاویری از مقامات مصری، اسراییلی را در کنار یکدیگر به نمایش گذارد؟آیا این کار تأثیر گذار تر نبود؟

سال گذشته، وقتی در دانمارک کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام (ص) منتشر شد و عده ای در تهران سفارت دانمارک را به آتش کشیدند، یک جانبار هنرمند نیز به دانمارکی ها اعتراض کرد اما به گونه ای هنرمندانه تر و تاثیرگذارتر از رگ های متورم دانشجویان: او بوم و وسایل نقاشی اش را به مقابل سفارت دانمارک برد و تصویری هنرمندانه و زیبا از حضرت مریم (س) را بر آن رسم کرد تا خطاب به توهین کنندگان بگوید" هر چند شما کوته بینانه به پیامبر ما توهین می کنید ولی ما آنقدر باشعور و متمدن هستیم که به مقدسات شما احترام بگذاریم و حتی هنرمان را نیز به پای آنها بریزیم."

به راستی در میان مردم جهان، کدام یک از این دو حرکت، به سود ایران و ایرانیان بود: خشونت و حمله به سفارتخانه و درگیری با پلیس ملی و آتش زدن یک مقر دیپلماتیک یا این نقاشی هنرمندانه؟!

ای کاش کمی تعقل کنیم و همانند خاله خرسه، سنگ را بر سر خودی ها نکوبیم و اینقدر دنیا را به خودمان نخندانیم!  

معرفی شش عضو تیم امنیت ملی دولت اوباما

رئیس جمهوری منتخب آمریکا، دقایقی پیش، هیلاری کلینتون، رابرت گیتس، اریک هولدر را در کنار جیمز جونز، جانت ناپولیتانو و سوزان رایس به عنوان اعضای تیم امنیت ملی جدید اعلام کرد.

 به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، باراک اوباما امشب رسما لیست اعضای تیم امنیت ملی کابینه خود را اعلام کرد و هیلاری کلینتون در نهایت وزیر امور خارجه آمریکا شد.

کلینتون، رقیب اوباما در انتخابات درون حزبی دموکرات هاست که رئیس جمهوری جدید بارها از داده شدن یک پست کلیدی به وی در صورت انتخاب شدن، سخن رانده بود.

وی متولد ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ در ایالت ایلینوی، سناتور ایالت نیویورک بوده و از سوم ژانویه ۲۰۰۱ در این سمت مشغول است.

هیلاری همسر بیل کلینتون است و از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ بانوی نخست ایالات متحده بود. پیش از آن وی سمت بانوی نخست ایالت آرکانزاس را داشت و در آن ایالت وکیلی مهم به شمار می رفت.

کلینتون تحصیل کرده دانشگاه ییل بوده و از اعضای میانه ‌روی حزب دموکرات محسوب می شود.

وی پس از یک مبارزه انتخاباتی درون حزبی که ۱۸ ماه به طول انجامید؛ در تاریخ ۷ ژوئن ۲۰۰۸ اعلام کرد که به تلاشهای خود برای احراز سمت اولین رئیس جمهور زن آمریکا پایان داده است و از باراک اوباما برای احراز مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا حمایت خواهد کرد.

حمایت وی و همسرش از اوباما در پیروزی حزب دموکرات در انتخابات چهار نوامبر تاثیری بسزا داشت.

وی  رابرت گیتس وزیر دفاع دولت جرج بوش رئیس جمهور آمریکا را نیز وزیر دفاع دولت جدید اعلام کرد.

گیتس بین سالهای 1993-91 رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ایالات متحده بوده است و از سال 2006 تاکنون وزیر دفاع دولت جرج بوش رئیس جمهور این کشور است.

وی در رشته تاریخ اروپا تحصیل کرده و در سال 1974 در زمینه تاریخ روسیه و شوروی از دانشگاه جرج تاون واشنگتن دی سی دکترا گرفت.

وزیر دفاع آمریکا در سال 1966 به استخدام سیا(سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) در آمد و به سرعت توانست مراتب ترقی را طی کند.

گیتس در سال 1974 به شورای امنیت ملی آمریکا پیوست و در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، جرالد فورد و جیمی کارتر تا سال 1979 که به سیا بازگشت در این شورا فعالیت کرد.

وی در سال 1982 معاون رئیس سیا شد و رئیس جمهور رونالد ریگان در سال 1987 وی را به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا منصوب کرد.

وزیر دفاع آمریکا در همین سال ها به خاطر بی کفایتی در مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران از سمت خود در سیا کناره گیری کرد تا در سال 1991-1989 به عنوان معاون مشاور امنیت ملی آمریکا بوش پدر برگزیده شد.

بوش پدر در سال 1991 وی را به عنوان رئیس سیا انتخاب کرد و این بار وی به تحریف اطلاعات درباره شوروی در زمان ریاست جمهوری ریگان متهم شد.

وی تا پایان ریاست جمهوری بوش پدر و شروع ریاست جمهوری بیل کلینتون به عنوان رئیس سیا فعالیت کرد.

این نیروی کهنه کار سیا درادامه زندگی پرفراز و نشیب خود در سال 1999 رئیس مرکز آموزش علوم دولتی و خدمات عمومی  بوش پدر در دانشگاه تگزاس شد.

در ادامه وی که با خانواده بوش رابطه تنگاتنگی داشت در سال 2006 به عنوان جایگزین دونالد رامسفلد، وزیر دفاع دولت بوش پسر شد.

گیتس برعکس رامسفلد که تلاش داشت مطابق سیاستهای تعریف شده پنتاگون عمل کند؛ فردی عملگراست و معتقد به ارزیابی موقعیتها و دادن پاسخ مناسب است.

رئیس جمهوری جدید آمریکا ،ژنرال جیمز جونز فرمانده بازنشسته نیروی دریایی را به عنوان مشاور امنیت ملی خود انتخاب کرد.

جونز 64 ساله سابقه ریاست ناتو را در سوابق خود دارد و در سال 2007 بعد از چهل سال فعالیت در نیروی دریایی آمریکا بازنشسته شد.

وی از نوامبر 2007 تاکنون به عنوان نماینده ویژه کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه آمریکا در خاورمیانه فعالیت کرده است. وی یک بازنشسته جنگ ویتنام نیز محسوب می شود.

 اوباما سوزان رایس را نیز سفیر آینده آمریکا در سازمان ملل متحد اعلام کرد.

رایس مشاور ارشد سیاست خارجی اوباما نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دستیار وزیر امور خارجه دولت کلینتون در امور آفریقا و مشاور ارشد اوباما در سیاست خارجی، گزینه ای مهم برای به عهده گرفتن مسئولیت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد به شمار می رود.

وی اریک هولدر را وزیر دادگستری و جانت ناپولیتانو را نیز وزیر امنیت داخلی عنوان کرد. 

http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=58443

پایان بوش با شکستی مضاعف در برابر ایران ‏

با تحلیل دیلی ستار از موقعیت ایران در سیاست خارجی واشنگتن -  
دیوید ایگناتیوس

رئیس جمهور بوش پست خود را با شکستی مضاعف در برابر ایران ترک خواهد کرد: تندروهای ‏دولت بوش تمایل تهران را برای دستیابی به فناوری اتمی متوقف نکرده اند و میانه روها نیز با ایران ‏وارد مذاکره و گفتگو نشده اند.‏

توازن استراتژیک میان دو کشور عکس آن چیزی است که بوش امیدوار بود بدان دست پیدا کند: ایران ‏نسبت به هشت سال گذشته قوی تر شده و آمریکا نیز با جنگ های هزینه بر عراق و افغانستان ضعیف ‏تر شده است. ایران هویج و چماق آمریکا را رد می کند.‏

باراک اوباما رئیس جمهور منتخب آمریکا خواهان گفتگوی جدی با تهران است. این خواسته ارزشمند ‏است، اما در حال حاضر دلیل چندانی برای موفقیت آن وجود ندارد. مقامات ایران حتی طرفداران ‏مذاکره نیز در خفا هشدار می دهند که هنوز زمان گفتگوی همه جانبۀ استراتژیک فرا نرسیده است. ‏ایران انتخابات ریاست جمهوری را در ژوئن سال آینده در پیش دارد که این امر هرگونه حرکت ‏دیپلماتیک را دشوار خواهد کرد.‏

با گذشت زمان، ایران بی وقفه به سوی هسته ای شدن می رود. به رغم چهار قطعنامۀ شورای امنیت ‏سازمان ملل که هر یک برنامۀ هسته ای ایران را محکوم می کنند، بنظر می رسد غرب قادر نیست ‏ایران را از حرکت بازدارد. ‏

وقتی بوش در سال 2001 به قدرت رسید، ایران هیچگونه سانتریفیوژ فعال در اختیار نداشت. به ‏گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی، امروز ایران حدود 3850 سانتریفیوژ فعال دارد و قصد دارد ‏حدود 3000 سانتریفیوژ دیگر نیز اضافه کند. ‏

حالا خود اورانیوم غنی شده را در نظر بگیرید. وقتی بوش به قدرت رسید، ایران اورانیوم غنی شده ‏نداشت. به گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایرانیان تا پایان ماه جاری 1390 پوند اورانیوم با ‏غنای پایین خواهند داشت و این میزان برای ساخت یک سلاح اتمی کفایت می کند. ‏

علاوه بر این، ایران در هشت سال گذشته زرادخانۀ موشک های بالیستیک خود را گسترش داده است. ‏موشک شهاب-3 بردی حدود 1300 مایل دارد که می تواند اسرائیل و کشورهای اروپای شرقی را ‏هدف قرار دهد. ایران همچنین در حال افزایش برد 6200 مایلی موشک بالیستیک شهاب-6 است که ‏قابلیت هدف گیری بخش هایی از آمریکا را دارد. ‏

گفتن اینکه می توان از طریق دیپلماسی حرکت ایران به سوی دستیابی به قابلیت هسته ای را متوقف ‏کرد، غیرممکن است. اما هنوز این امر به طور مناسب به بوتۀ آزمایش گذاشته نشده است. بخاطر ‏اختلافات شدید داخلی دولت بوش، تلاش های دیپلماتیک این دولت دیر بوقوع پیوست و از زمان وقوع ‏نیز ناکارآمد بوده است.‏

بوش بیش از پنج سال خارج از گود تلاش های دیپلماتیک نشست. مقدمه چینی ایران در سال 2003 ‏برای یک "چانه زنی بزرگ" که به مسأله هسته ای می پرداخت، بی پاسخ ماند. انگلیس، فرانسه و ‏آلمان در تلاش برای مذاکره با ایران برای رسیدن به توافق تنها ماندند. نتیجۀ تلاش های آنها موافقتنامۀ ‏پاریس مورخ 14 نوامبر 2004 بود که به موجب آن، ایران موافقت کرد تلاش های غنی سازی خود ‏را به حال تعلیق درآورد. اما این موافقتنامه بدون حمایت آمریکا نتیجه ای در بر نداشت و ایران در ‏اوت 2005 غنی سازی را از سرگرفت.‏

بوش در نهایت موافقت کرد به مذاکرات هسته ای 2006 بپیوندد، فقط در صورتی که ایران پیش شرط ‏توقف غنی سازی را بپذیرد. تعجب آور نیست که این دستور نیز به جایی نرسید. دولت بوش امسال ‏عملا ً این درخواست را کنار گذاشت و ویلیام برنز معاون وزیر خارجۀ آمریکا را برای شرکت در ‏نشست سه کشور اتحادیۀ اروپا با نمایندگان ایران به ژنو فرستاد.‏

بوش همچنین فرصت گفتگوی سازنده با ایران دربارۀ آیندۀ عراق را از دست داد. انتقاد کردن از ‏سوابق بوش دربارۀ ایران آسان است. اما هر کسی که تصور می کند پیروزی در این امر برای اوباما ‏آسان خواهد بود، توجه نکرده است که ایران هر روز به تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای نزدیک تر ‏می شود. ایران، آمریکا را دشمنی متخاصم می داند که خواهان تغییر رژیم این کشور است. گفتگو ‏ارزش امتحان را دارد، اما اوباما و مشاورانش باید به این موضوع فکر کنند که در صورت شکست ‏مذاکرات چه اقدامی خواهند کرد.‏

منبع: دیلی استار، 29 نوامبر‏ 

www.roozonline.com/archives/2008/12/post_10348.php