چرا درسهای شریعتی بعد از 30 سال هنوز هم زنده و گیراست؟!

«آینده»، سرویس فرهنگی؛ در حالی که 34 سال از درگذشت علی شریعتی می‌گذرد، این پرسش همچنان پابرجاست که به راستی او چه داشته که هنوز اندیشه ها و آثارش برای مخاطبان و به ویژه نسل جوان جذاب و گیراست؟ در این باره به غیر از قلم زیبا و شیوای او، باید به این توجه کرد که شریعتی برخلاف بسیاری از مصلحان و دینداران، دردهای جامعه را لمس و بی پروا بیان می کرده و اتفاق بر خلاف بسیاری از روشنفکران با استفاده از چهره هاو اسوه های دینی برای آنها نسخه های عملی می نوشته است؛ دردهایی که شاید هنوز نیز جامعه ما مبتلا به آنها باشد.

آنچه در پی می آید، گزیده ای از کتاب حُرّّ، انسانی در انتخاب «فاجعه» یا «فلاح» نوشته اوست:

 

الحُرّ حُرّ علی جمیع احواله، ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیها المصائب لم تکسره و ان اسر قهر و استبدل بالیسر عسرا- امام صادق (ع)

حرّ، در همه حال حرّ است. هر گاه پتک ایام بر او ضربه ای وارد آورد، سر را سندان صبور می کند و اگر بر سر هر ضربه ای انبوه مصائب نیز هجوم آورند، هرگزش نشکند، هر چند به بندش کشند و به بیچارگیش کشانند و راحت از او رخت بندد و روزگار بر او سخت گیرد.

تقدیر هم، گاه در شگفت آفرینی های معجزه آسای خویش، زیبایی و ذوق بسیاری به خرج می دهد. از روال عادی کارش خارج می شود، بدیعه می آفریند و به استثناسازی دست می زند: از میان الماسها، «کوه نور»- از شمشیرها، «ذوالفقار»- از میان دیوارها، «دیوار چین»- از میان سدها، سد «ذوالقرنین»- از میان خانه ها، «کعبه»- از میان سیارات، «زمین»...

... و از میان همه شهیدان در تاریخ انسان و فرهنگ اسلام – که نثار عاشقانه خویش را در طواف بر گرد حقیقت انتخاب کردند- «حُرّ» را.

سخن از یک انتخاب: عالی ترین تجلی وجودی نوع انسان، معنی انسان، فلسفه هستی انسان، و در عین حال دشوارترین مسوولیت انسان.

دردناک ترین انتخاب: حقیقت و باطل، آن هم نه در جدال های فلسفی، علمی، کلامی، فقهی و فرقه ای؛ که در جدال میان راستی و فریب «دین»؛ داد و بیداد «سیاست»؛ برابری و تبعیض «مردم»؛ و آزادی و اسارت «انسان»، انسانی در انتخاب «فاجعه» یا «فلاح»، یعنی انتخاب «چگونه بودن» خویش، آن هم به چه قیمت؟ «بودن» یا «نبودن» خویش!

 

افسر با نام و نشان و مأمور دستچین شده و فرمانده سپاه فاجعه- سپاهی که از «کاخ فاجعه» آمده است تا کشتی نجات را بشکَنَد و «خیمه گاه فلاح» را به فرمان «قصر فاجعه» به آتش بکشد- شگفتا که در این داستان ، قهرمانی که فلاح را انتخاب می کند، هم اوست که فرمانده فاجعه بود!

حرّ در همان حال که در حیات درونی، انقلاب وجودی، و شخصیت فردی، و نیز در حیات اجتماعی و مسوولیت فکری و جهت گیری نظامی-سیاسی، نقشش کاملا استثنایی بوده، در عین حال رسالت عام و مسوولیت مشترک تمامی انسانها را در جهان، در تاریخ، در جامعه و در خویشتنِ انسانی-آن هم در درخشنده ترین، قویترین و کاملترین تجلی آن – بیان می نماید.

وی نقش خویش را به صورتی ایفا کرده است که اختصاصا به وی تعلق دارد و بدان کیفیتی فردی و استثنایی بخشیده است. اما «معنایی» که در این صورت شکل گرفته  و بیان شده است، تمامی انسان را در بر می گیرد.

...

«هل من ناصر ینصرنی؟»

و تو، انسان، باید «انتخاب» کنی.

«سه راه» پیداست. یا چکمه هایت را به نشانه خشوع در پیشگاه حقیقت، بر گردن بندگیت می افکنی و سپرت را به نشان تسلیم به حق پرستی-اسلام- فرو می گیری، یا به لشکر طاغوت می پیوندی، یا به شراب می نشینی و یا به نماز می ایستی تا به تخدیر افیون یا عبادت از صحنه غیبت کنی!

سه راه: «پاکی»، «پلیدی» و «پوچی».

انسان با تولد، «وجود» یافته است و با انتخاب «ماهیت» می یابد.

اختیار، رنج بزرگ و هراس انگیز انسان است!

حدّتِ اضطرابِ حرّ را در این لحظات سهمگینِ پیش از انفجار به درستی نمی توان اندازه گرفت اما پیداست که قهرمان دلاور سپاه ، سخت پریشان است. لحظات، لحظاتی از شب قدر است. شب سرنوشت ساز و ارزش آفرین تقدیر. لحظاتی کوتاه و فراری که از سالیان بسیار عمر ، بارآورتر.

عمر بن سعد و حرّ در یک پایگاه اجتماعی اند و با یک وابستگی سیاسی، و حتی با یک گرایش روحی و تلقی فکری از مسأله، و راه را از کاخ یزید تا یک گامی قتل حسین (ع) با هم آمده اند، و هر دو از جلاد شدن نیز کراهت دارند، و پیش از آنکه جنگ در بیرون آغاز شود، در درون برپاشده است: جنگ «خدا» و «طاغوت»، «تقوی» و «فجور» ، «دنیا» و «آخرت» ...

 پس حرّ چه کرد؟ تغییر جهت داد، همین! جهت است که همه چیز را معنی می کند، علم را، هنر را، ادب را، زندگی را، مذهب را، ...

به اردوی حسین «ع» نزدیک می شود... دست بر سر نهاد... إنّا جعجعت بِک یا حسین!

...

رو در روی دشمن ایستاد و در حالی که باران کلمات آتشناکی از سرزنش را بر روی سپاه می ریخت، مبارز طلبید...

پاسخش را عُمر، همکار و همفکر سابقش داد. تیری پرتاب کرد و فریاد برآورد: نخستین کسی که به اردوی حسین تیر افکند منم.

...

و نبرد عاشورا اینچنین آغاز شد...

http://www.ayandenews.com/news/31050/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد