اگرچه در سال 2010 آثار درام قابل توجهی ساخته شد، اما آنچه بیشتر باب طبع منتقدان به خصوص از نوع آمریکایی و اروپایی اش قرار گرفت، "شبکه اجتماعی" بود که موفق شد گلدن گلوب را از آن خود سازد و کارگردان مولف این اثر را دوباره در بورس منتقدانی قرار دهد که کاری جز ستودنش بلد نیستند. شبکه اجتماعی دارای نقاط قوت فراوانی است که مهم ترین آنها نوآوری اش است، اما آیا این اثر حقیقتاً قوی تر از باشگاه مشتزنی یا زودیاک بود؟


به گزارش سرویس فرهنگی هنری «آینده»؛ آیا قابل باور است که موسس بزرگ ترین شبکه اجتماعی مجازی یا همان فیس‌بوک، یک نابغه مملو از رفتارهای احمقانه است که به عنوان جوانی خجالتی به شخصه نمی‌تواند ارتباط دوستانه نزدیکی برقرار کند؟ شاید قابل باورنباشد اما بخشی از آنچه دیوید فینچر کارگردان خلاق و مولف هالیوود در خصوص جوانترین میلیاردر خودساخته جهان که طی 7 سال، 207 کشور دنیا را با 70 زبان مختلف به هم متصل ساخت، حقیقت دارد و مارک زوکربرگ 26 ساله، یکی از تنهاترین موجودات کره زمین است، اما نه به آن تنهایی که دیوید فینچر روایت نکرده و نه به آن حماقت که در شبکه اجتماعی (The Social Network) به تصویر کشیده شده است.



شبکه اجتماعی روایتگر گوشه هایی از زندگی زوکربرگ با بازی قابل توجه "جسی آیزنبرگ" به عنوان دانشجوی دانشگاه هاروارد است که در سال 2003 بعد از شکست در برقراری رابطه با یکی از دخترهای خوابگاه به نام اریکا، به اتاقش پناه می برد و با کمک هم اتاقی خود و بهترین دوستش ادواردو ساورین، با بازی خوب "اندرو گارفیلد"، با هک کردنهای ماهرانه و ایجاد شبکه‌ای به نام "فیس مش" قصد انتقام دارد. وب سایتی به نام فیس مش درست می کند که در آن اعضای سایت می توانند به دختران دانشگاه از نظر جذابیت هایشان نمره دهند و این سایت خیلی زود مورد توجه قرار می گیرد تا اینکه سرورهای سیستم پایگاه اینترنتی دانشگاه مختل می شود و زوکربرگ شش ماه از تحصیل محروم می شود و زمانی که باز می گردد، همه او را می شناسند.

دوقلوهای وینکلوس، او را استخدام می کنند تا وب سایتی مخصوص دوست یابی برای آن ها درست کند و پس از بروز اتفاقاتی وب سایت فیس بوک خلق می شود که اعضایش هم اکنون از مرز نیم میلیارد نفر گذشته اند و حتی عنوان می‏شود ارزش مالی اش بیش از گوگل شده است که در صورت صحت این ارزیابی، چنین اتفاقی منحصر به فرد است.



اما این اتفاقات بنابر روایت شبکه اجتماعی فینچر برای یک نخبه و نابغه به وقوع نمی پیوندد و یا حداقل این نابغه آنچنان رفتارش با حماقت در هم آمیخته شده که بسیاری از تماشاچیان آخرین ساخته این کارگردان مولف، تصور کنند خالق فیس بوک کاملاً تصادفی این مجموعه عظیم را شکل داده و میلیاردر شده است.


به طور حتم نابغه ای که به هاروارد راه یافته و موفق به تحصیل در این دانشگاه شاخص دنیا شده، از هوش و همچنین پشتکار بالایی برخوردار بوده و شاید ایجاد این برداشت ظلمی در حق مارک زوکربرگ باشد؛ جالب آنکه بسیاری از منتقدان مطرح اروپایی همین نابود کردن نقش اول فیلم یا همان مارک زوکربرگ با بازی "جسی آیزنبرگ" را نقطه عطف این فیلم و متفاوت شدنش با آثار درام قوی سال 2010 دانسته اند و انتخاب شدن به عنوان فیلم برتر سال اخیر میلادی توسط هیات ملی نقد در آمریکا و گلدن گلوب را مدیون عدم قهرمان سازی از زوکربرگ و شکننده و ضعیف جلوه دادنش می‏دانند که برخلاف انتظار عمومی بوده و بینندگان را غافلگیر کرده است!




با این وجود و با تمام نقدهایی که چهره های مشهور بر این فیلم نوشته اند و این فیلم 121 دقیقه ای که با 50 میلیون دلار اعتبار ساخته شده را تحسین کرده‏اند، معتقدند شبکه اجتماعی برای مخاطب عام جذابیت و کشش فوق العاده همچون باشگاه مشتزنی را ندارد و اگرچه بیش از 70 هزار عضو imdb نمره بالایی به این فیلم داده اند تا میانگینش عدد باورنکردنی 8/2 شود اما در خود آمریکا نیز فروشش به 100 میلیون دلار نرسیده است.


شاید بخشی از توجه عمومی و تحسین های شبکه اجتماعی به دلیل بازکردن یک جاده تازه در فیلمسازی توسط فینچر و ارتباطات اجتماعی آنلاین با پرداختن به بزرگ ترینشان، از نگاهی متفاوت است و منتقدان داخلی نیز اگرچه به تقلید از منتقدین خارجی به تحسین شبکه اجتماعی و کارگردانی و بازیگر نقش اولش پرداخته اند اما آنچه مسلم است نمی توان انکار کرد که این اثر قوی ترین ساخته فینچر نیست و "سرگذشت غریب بنجامین باتن" که شاید در فرصتی دیگر به آن پرداخته شود، جاافتاده تر از این می‏نمایاند و به همین دلیل در ایران چندان این فیلم پربحث نبود و خواهان کمتری نیز نسبت به غرب داشت.



البته این فیلم یک لایه دیگر نیز دارد و آن القاء حس وجود زمینه و فضای کاملاً باز برای استفاده از خلاقیت ها جهت رسیدن به قله است؛ آنچه فینچر با کارگردانی اش موفق شده به خوبی به تصویر بکشد، همین امکان ایجاد فرصت های بزرگ شغلی و مالی، در صورت برخورداری از ذهن خلاق و نوآور و همین طور شرکای مالی مطمئن و قدرتمند، وجود دارد و شاید عدم وجود موانع برای رسیدن یک چهره خلاق  و مغزهای متفکر به چنین موقعیتی باعث شده بسیاری از چهره های کشورهای جهان سوم و در حال توسعه راهی آمریکا شوند.

http://ayandenews.com/news/24048/