فرضیات دیروز، واقعیتهای امروز؛ از بوش تا اوباما

 

عزیز حکیمی

عصر یکی از روزهای گرم تابستان سال 2001 ، چند نفر از اعضای گروه امر بالمعروف و نهی از منکر طالبان، من و یکی از دوستانم را در یکی از کوچه های خاکی هرات متوقف کردند. مرد میانسالی که عمامه ای سفید بر سر داشت و دره ای (شلاق چرمی برای حد زدن) در دست، قبل از آنکه سخنی بگوید با خشونت و تهدید تازیانه را بر سرو شانه من و دوستم فرود آورد.

وقتی از بهت آن وضعیت به خود آمدیم، دریافتیم که خشم محتسبان از آن جهت بوده که ما در هنگام نماز عصر در حال قدم زدن بوده ایم و نه در مسجد برای عبادت.

عذرخواهان و با شتاب راه خود را به سوی مسجدی در همان نزدیکی تغییر دادیم. بعد ازخارج شدن از مسجد بود که دوستم گفت قبلا در خانه نماز خوانده بود. بعد با چشمان نگرانش اطراف را پایید و با خشمی فرو خورده نجوا کرد: "مگر خدا خودش معجزه ای کند که ما از شر اینها خلاص شویم."

این ماجرای زندگی هر روزه افغانها تحت حاکمیت طالبان بود و حملات یازدهم سپتامبر 2001، اگرچه فاجعه ای انسانی برای آمریکا محسوب می شد، اما تهاجم ائتلاف به رهبری امریکا به افغانستان در پی آن حملات، برای بیشتر افغانها، شاید برای بسیاری از افغانها همان معجزه ای بود که زندگی آنها را تغییر داد.

نتایج جنگ 'علیه تروریسم'

با این همه، جنگی که با هدف از بین بردن تروریسم، القاعده و طالبان آغاز شد، هفت سال بعد از آن، به نظر می رسد تروریسم را به معضلی پیچیده تر از سال 2001، طالبان را به تهدید امنیتی جدیتر و فعالیت شبکه القاعده را به دیگر سازمان های تندرو گسترش داده است.

جورج بوش، در آخرین سخنرانی خود به عنوان رئیس جمهور آمریکا گفت: "افغانستان از کشوری که در آن طالبان و القاعده زنان را در ملاء عام سنگسار می کردند به کشوری دموکراتیک تبدیل شده که برضد تروریسم می جنگد".

تصویری که آقای بوش از افغانستان ارائه می دهد، تا حدی واقعی، اما با توجه واقعیتهای موجود شاید به نوعی سطحی نگرانه باشد. آقای بوش به این نکته اشاره ای نمی کند که در هفت سال گذشته هرسال بر تعداد نیروهای خارجی افزوده شده و به همان نسبت هم برخشونتهای طالبان افزوده شده و اینکه اهداف جنگ بر ضد ترور، هرسال غیرواقعی تر و غیرقابل دسترس تر از سال قبل به نظر می رسد.

افغانها، اگرچه دیگر برای رفتن اجباری به مسجد و ریش کوتاه و موی بلند از دست محتسبان امر بالمعروف طالبان تازیانه نمی خورند، اما کشورشان هنوز تا رسیدن به امنیت واقعی، که برای مردم افغانستان دستاورد اصلی حضور امریکاییها و دیگر نیروهای خارجی در کشورشان محسوب می شود، فاصله زیادی دارد.

دور نگه داشتن افغانها از صحنه تصمیم گیری، همانند هفت سال گذشته، فقط پیچیدگی وضعیت، افزایش خشونت و تقویت شورشها را به دنبال خواهد داشت

نبرد "علیه تروریسم"، حکومت طالبان را ساقط کرد، ولی به نظر می رسد که این نبرد طالبان را به نوعی مصمم تر و قوی تر از گذشته ساخته و باعث پیوند قویتر این گروه با گروههای تندرو مشابه آن شده است. طالبان اکنون به جای سنگسار زنان افغان در ملاعام، تعداد بسیار زیادتری از مردان افغان را در کنار جاده ها و در مناطق تحت کنترلشان سر می برند. همان جاده ها و مناطقی که افغانها انتظار داشتند از برکت جنگ بر ضد ترور ایمن شود.

درسهای دیرهنگام

شاید بتوان گفت که بزرگترین مشکل آمریکا و متحدانش در افغانستان این بوده که در طول هفت سال گذشته همواره درس را زمانی آموخته اند که دیگر برای چاره اندیشی دیر شده باشد. یکی از این درسها، تعامل آمریکا با پاکستان به عنوان متحد اصلی آن در جنگ بر ضد ترور بوده است.

رابطه ناروشن آمریکا با پاکستان، منجر به آن شد که گروههای تندرو، ازجمله القاعده و طالبان، نه تنها در مناطق قبایلی پاکستان دوباره قدرت گیرند، بلکه باعث تحریک و رادیکالیزه شدن گروههای تندرو محلی نیز شد که نتیجه آن ظهور و انسجام این گروهها در قالب طالبان پاکستانی شد. به این ترتیب علاوه بر افزایش خشونتهای مرگبار، از جمله حملات انتحاری بر ضد نیروهای خارجی مستقر در افغانستان، در واقع پاکستان نیز قربانی شورش و تروریسم شد.

آمریکا، زمانی به این نتیجه رسید که برای مبارزه موثر با تروریسم باید پایگاههای اصلی تندروی در مناطق قبایلی پاکستان را نیز هدف قرار داد، که به نظر می رسد دیر شده باشد. زیرا اکنون پدیده بنیادگرایی در پاکستان و طالبان پاکستانی شاید خطر و تهدیدی حتی جدیتر و بزرگتر از خطر شورشها در افغانستان تلقی شود.

جنگ تکروانه

درسی دیگری که آمریکا دیرآموخت پاسخ نامناسب آن به افزایش ناامنی و شورشها در افغانستان بود. بمباران هوایی که بارها منجر به تلفات غیرنظامیان شده هنوز هم یکی از عوامل عمده ناموفق بودن استراتژی آمریکا، در جلب حمایت و اعتماد افغانها بوده است.

جنگ نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا بیشتر نوعی جنگ آمریکایی در خاک افغانستان بوده است و به نظر نمی رسد که آمریکاییها تمایلی برای دخیل کردن حکومت افغانستان در این جنگ نشان داده باشند.

شاید نتیجه این عملکرد تکروانه است که در برخی موارد افغانها نیروهای خارجی مستقر در کشورشان را نه یک نیروی حمایتی، بلکه قوای اشغالگر تلقی کنند و ناگفته پیداست که چنین طرز تفکری تاچه حد می تواند به سود گروه طالبان باشد و بر میزان خشونتهای بیافزاید.

بوش-اوباما

افغانها امیدوارند، باراک اوباما و تیم او درسهای لازم را از هفت سال جنگ در افغانستان آموخته باشند و دیگر نیازی به آزمودن خطاهای گذشته نباشد

درس دیرهنگام دیگر، سهل انگاری در تقویت قوای مسلح افغان به عنوان نیروی اصلی تامین امنیت بوده است. اگرچه نمی توان منکر دشواریها و پیچیده های بی شمار بر سر راه این هدف شد، اما این پرسش نیز به جا به نظر می رسد که آیا به روند بازساخت اردو و پلیس افغانستان، به تناسب نقش فوق العاده مهم این نیروها در تامین نظم و امنیت و جلب اعتماد و حمایت افکار عمومی افغانستان، اهمیت داده شد؟

افغانها در حاشیه

اما شاید مهمترین درسی که ظاهرا امریکاییها و همچنین جامعه بین المللی هنوز نیز نیاموخته اند، این باشد که دور نگه داشتن افغانها از صحنه تصمیم گیری، همانند هفت سال گذشته، فقط پیچیدگی وضعیت، افزایش خشونت و تقویت شورشها را به دنبال خواهد داشت. تکرار تلفات غیرنظامیان در حملات هوایی، عملیات تکروانه امریکاییها بدون هماهنگی با نهادهای دفاعی افغانستان، کمک های نامنظم و ناهماهنگ جامعه بین المللی به افغانستان و عدم توجه به افزایش ظرفیتها و تواناییهای اداری حکومت افغانستان، همه می تواند نشان دهنده این باشد که کسانی که کمترین نقش را در تصمیم گیریها داشته اند، مردم و حکومت افغانستان بوده اند.

انتظارات از اوباما

افغانها امیدوارند، باراک اوباما و تیم او درسهای لازم را از هفت سال جنگ در افغانستان آموخته باشند و دیگر نیازی به آزمودن خطاهای گذشته نباشد.

افغانها انتظار دارند که این بار نقش لازم در تصمیم گیریها به آنها داده شود و این فرصت که به حرفهای آنها گوش فرا داده شود. آنها امیدوارند آقای اوباما بتواند استراتژی اش در افغانستان را بر پایه واقعیات امروز افغانستان، و نه فرضیات هفت سال پیش جنگ بر ضد ترور، پی ریزی کند. چراکه پایان دادن به جنگ و خشونتها در افغانستان تنها برای این کشور مهم نیست، بلکه واقعیت مهم دیگر این است جنگ در افغانستان به طرز ملال آوری به درازا کشیده و طولانی تر شدن این جنگ نه تنها جان افغانها را می گیرد، بلکه آتش تندروی اسلامی را در منطقه شعله ورتر میسازد و تهدید امنیتی جهانی را جدیتر. 

bbc.co.uk/persian/afghanistan/2008/12/090119_v_bush_end_presidency_afghanistan.shtm

دلایل رای ممتنع آمریکا به قطعنامه آتش بس از زبان اولمرت:

عصرایران - پس از گذشت بیش از یک هفته از تصویب قطعنامه آتش بس در غزه در شورای امنیت، ایهود اولمرت کفیل نخست وزیری اسراییل ادعا کرده که وی مانع رای مثبت آمریکا به این قطعنامه شده است.

ایالات متحده تنها کشوری از 15 کشور عضو شورای امنیت بود که در رای گیری شب جمعه (هفته گذشته) این قطعنامه در شورای امنیت به آن رای ممتنع داد. در حالی که 14 کشور دیگر عضو شورا به این قطعنامه رای مثبت دادند.
 
" پاتریک بوچانان " تحلیلگر سیاسی شبکه تلویزیونی " MSNBC" با چاپ یادداشتی بخش هایی از ادعاهای اولمرت در این زمینه را منتشر کرده است.

اولمرت در این زمینه مدعی شده است که به محض اطلاع از شروع فرایند تصویب قطعنامه ای که ایالات متحده و شخص کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا نقش اساسی را در پیش نویس آن بر عهده داشته اند ضمن تماس تلفنی با بوش به رییس جمهور آمریکا گفته است که واشنگتن نباید به این قطعنامه رای مثبت بدهد.

اظهارات اولمرت در این زمینه ،به نقل از بوچانان چنین است:

اواسط شب شب جمعه هنگامی که وزیر امور خارجه آمریکا می خواست به قطعنامه شورای امنیت رای بدهد ما مانع این کار شدیم.
 
من گفتم:" تلفن بوش را برایم بگیرید" اما گفتند که بوش هم اکنون در حال انجام یک سخنرانی در فیلادلفیا است.اما من گفتم با این چیزها کاری ندارم من باید هم اکنون با بوش گفتگو کنم.
 
در نهایت بوش بالکن مخصوص محل سخنرانی را ترک می کند و با من به گفتگو می نشیند.
بوش در این تماس تلفنی با توجه به مخالفت من می گوید که هنوز قطعنامه را ندیده و نمی داند که دقیقا محتویات آن چیست. اما من به او گفتم که آمریکا نباید به این قظعنامه رای مثبت بدهد.در نهایت بوش سریعا به رایس تلفن می زند و ازوی می خواهد که به قطعنامه رای مثبت ندهد.و رایس هم با شرمندگی و در حالی که در تهیه قطعنامه نقش کلیدی داشته است مجبور به دادن رای ممتنع می شود.

از سوی دیگر ادعاها و اظهارات دیپلمات های عرب و غیر عرب سازمان ملل در این زمینه نشان می دهد که رای رایس غیر منتظره بوده و وزیر امور خارجه آمریکا در دقایق آخر تغییر جهت داده است، چرا که رایس قبل از رای گیری اعلام کرده بود که به این قطعنامه رای مثبت خواهد داد.

این ادعا در حالی است که شان مک کورمک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا ادعاهای اولمرت را در این زمینه کاملا تکذیب کرده است .

اما کاخ سفید سخنان اولمرت را به طور کامل رد نکرده و در پاسخ به ادعاهای اولمرت فقط به این پاسخ بسنده کرده که با مشاهده فیلم سخنرانی بوش در فیلادلفیا صحت ادعاهای اولمرت با تردید مواجه می شود چرا که این فیلم نشان می دهد که رییس جمهور ایالات متحده هیچ گاه آنگونه که اولمرت ادعا کرده سخنرانی خود را برای گفتگوی تلفنی با اولمرت قطع نکرده است.

 بوچانان در زمینه ادعاهای اولمرت در واپسین روزها (یا ساعات)ریاست جمهوری بوش و در واپسین هفته های نخست وزیری خودش،این اقدام اولمرت را به ناسپاسی تشبیه می کند و می نویسد که این کار مثل این است که سگی پای صاحبش را گاز بگیرد. 

http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=62457

عباسپور: تخلف در کنکور 87 محرز شد

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی از احراز تخلف در اعلام نتیجه کنکور 87 خبر داد و گفت: مجلس با تصویب قانون 10 درصد افزایش ظرفیت تلاش کرد این تخلف را جبران و ضررهای این تخلف را کاهش دهد اما متأسفانه این قانون نیز ناقص عمل شد.

تفاوت کاملا معنادار میان درصد پذیرفته شدگان غیربومی در دانشگاههای مهم کشور

علی عباسپور تهرانی فرد در گفتگو با مهر افزود: با بررسیهایی که انجام شد و با اطلاعاتی که سازمان سنجش آموزش ارائه داده بود، تفاوت کاملا معنادار و قابل تأملی میان درصد پذیرفته شدگان غیربومی در دانشگاههای مهم کشور در کنکور 87نسبت به کنکورهای گذشته مشاهده می شود.

وی اظهار داشت: این در حالی است که وزارت علوم عنوان می کرد اختلاف کنکور 87 با کنکورهای گذشته ناشی از این است که درصد بومی پذیری از 70 درصد به 80 درصد ارتقاء یافته و این موضوع در دفترچه های کنکور نیز به این صورت که "اگر سهمیه 40 درصدی رزمندگان را کنار بگذاریم، 20 درصد در سال 87 به پذیرش غیر بومی و 80 درصد به پذیرش بومی اختصاص می یابد" اعلام شده است.

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ادامه داد: لذا وزارت علوم به صورت مکرر عنوان می کند هیچ تخلفی صورت نگرفته و مطابق با مصوبات عمل کرده است.

وی با بیان اینکه از 40 درصد سهمیه رزمندگان به طور متوسط دو درصد استفاده می شود و 38 درصد استفاده نمی شود به مهر گفت: در سالهای گذشته این 38 درصد به پذیرش غیر بومی اختصاص داده می شد اما در سال 87 در تیر ماه تصمیم گرفتند که 38 درصد را به داوطلبان بومی اختصاص دهند.

عباسپور به مهر گفت: بر اساس قانون بدون احتساب سهمیه 40 درصدی ایثارگران، 60 درصد ظرفیتهای کنکور به داوطلبان آزاد اختصاص دارد که از این میزان 80 درصد طبق قانون باید به پذیرش بومی و 20 درصد آنکه تنها 12 درصد می شود به پذیرش غیربومی اختصاص داشته باشد.

وی اضافه کرد: با افزودن درصد باقیمانده سهمیه ایثارگران به سهمیه پذیرش غیربومی داوطلبان با سهمیه آزاد در کنکورهای گذشته، درصد پذیرش غیربومی در کل پذیرشها به طور متوسط تا 50 درصد نیز افزایش می یافت.

رئیس کمیسیون آموزش گفت: البته ما قانونی را درباره اینکه درصد باقیمانده سهمیه ایثارگران به پذیرش بومی یا غیربومی اختصاص یابد مشاهده نکردیم بر اساس اطلاعات تا سال 86 این درصد به پذیرش غیربومی اختصاص می یافت اما در کنکور 87 این درصد به بومی اختصاص یافت.

وی اظهار داشت: در نهایت در کنکور87 درصد پذیرش غیربومی از 60 درصد داوطلبان آزاد تنها 12 درصد بود و سهمیه استفاده نشده ایثارگران نیز به پذیرش بومی اختصاص داشت.

عباسپور تهرانی فرد گفت: نکته مهم اینجا است که سازمان سنجش در دفترچه راهنمای کنکور این موضوع را قید نکرده بود و آنچه در دفترچه اعلام شده بود، این بود که: " سهمیه رزمندگان کنار گذاشته می شود و به جز آن 20 درصد غیربومی و 80 درصد بومی پذیرش می شوند." اما در عمل باقیمانده 40 درصد نیز به صورت بومی پذیرش شدند.

کاهش پذیرش دانشجوی غیربومی از 40 درصد در سال 86 به یک سوم یا یک چهارم کاهش

وی با بیان اینکه این عدم اطلاع رسانی در دفترچه راهنمای کنکور تخلفی است که باعث این همه آشفتگی در کنکور 87 شده، افزود: بدین ترتیب در دانشگاههای دولتی درصد پذیرش بومی و غیربومی را مورد بررسی قرار دادیم و به طور متوسط درصد پذیرش دانشجوی غیربومی از 40 درصد در سال 86 به حدود یک سوم و در برخی دانشگاهها به یک چهارم کاهش یافته است.

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: به عنوان مثال در رشته برق دانشگاه تهران درصد پذیرش غیربومی از 2/39 درصد به 10 درصد کاهش، در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران درصد پذیرش غیربومی از 7/43 درصد به 5/13 درصد کاهش و در رشته برق دانشگاه صنعتی شریف پذیرش غیربومی از 7/31 درصد به 12 درصد کاهش یافته است که این تفاوت معنادار و به دلیل اعمال وضعیتی است که ذکر شد.

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس افزود: مجلس با طرح و تصویب قانون 10 درصد افزایش ظرفیت، تلاش کرد این تخلف را جبران کند و حق دانشجویان برتر و نخبه را در کنکور87 تا حدودی حفظ و ضررهای این تخلف را کاهش دهد اما متأسفانه این قانون نیز ناقص عمل شد.

وی افزود: در هر حال مجلس از طریق مکانیزمهای قانونی نسبت به پیگیری این موضوع اقدام می کند.
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=62382