چرا مدیران ایرانی خودکشی نمی‏کنند؟!

فوتبال ایران بدترین روزهای تاریخش را سپری می‏کند و در کنار ناکامی تمامی تیم های ملی فوتبال، با فساد شدید و تبعیض روبروست؛ اما آنچه قرار نیست در این اوضاع به وقوع بپیوندد، تغییر است و انگار سرنوشتی جز نابودی فوتبال ایران توسط اشخاصی که خودشان را به صندلی های فدراسیون فوتبال کشورمان دوخته اند، وجود ندارد که با این وصف بهتر نیست مسئولان فوتبال ایران به پیشنهاد دایی یا روش‏ های جایگزین بیشتر فکر کنند؟

به گزارش سرویس ورزشی آینده؛ فدراسیون فوتبال ایران همان گونه که «آینده»پیش بینی کرده بود، پس از ناکامی در مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا و رقابت‏های آسیایی جوانان، این بار در رده امید نیز به واسطه اشتباه در انتخاب کادر فنی و همچنین برنامه ریزی ضعیف نتوانست نتیجه بگیرد و تنها شعار علی کفاشیان و همکارانش که مدال آوری در رده های پایه بود نیز رنگ باخت و مشخص شد این موفقیت برای دوره مدیریت دادکان بوده و در این دوره نیز حفظ نشده است اما آنچه پس از این ناکامی ها، ناپسند به نظر می‏رسد، تحویل دادن خنده به مردمی است که حداقل انتظارشان، برکناری این مدیران است.

با این حال نه تنها در قبال این ضعف ها، چنین اتفاقاتی نمی‏پیوندد و کفاشیان، تاج و نبی کرسی های اصلی فدراسیون فوتبال ایران را از دست نمی‏دهند، بلکه حتی احساس نمی‏کنند باید عملی بیش از توجیه ناکامی با لبخند داشته باشند و وقتی به نشاط اجتماعی مردم با ناکامی تیم های ملی، ضربه وارد می‏شود و میلیاردها تومان بودجه نیز با رقم خوردن این ناکامی ها هدر می‏رود، علاوه بر عذرخواهی یک حرکت دیگر انجام دهند و حداقل ساختمان فدراسیون فوتبال در سئول جنوبی را ترک کنند و این مجموعه را به اشخاصی که توان اداره موفقش را دارند، واگذار نمایند.

تنها به لیستی کوتاه از تخلفات، اشتباهات و انواع و اقسام رفتارها و تصمیم گیری‏هایی که مجموعه فدراسیون فوتبال کشور را منحرف کرده و جدا از ناکامی ها، به فوتبال ایران ضربه های سختی وارد کرده، اشاره می‏شود تا دریابید انرژی و توان محدود مدیران این مجموعه چگونه صرف می‏شود که محصول نهایی اش همین ناکامی ها با سوزاندن میلیاردها تومان اسکناس می‏شود.

1- بخشش بازیکن دوپینگی به بهانه اشتباه افسر دوپینگ از جمله اتفاقات باورنکردنی بود که حرف‏های بسیاری را در پی داشت. اما مرور زمان باعث شد آنچنان که باید و شاید مورد پیگیری افکارعمومی قرار نگیرد و همچون بسیاری از اتفاقات عجیب و غریب که روزانه در فدراسیون تحت مدیریت کفاشیان، تاج و نبی می‏گذرد، این مسئله نیز از حافظه کوتاه مدت، به حافظه بلند مدت منتقل نشود.

2- داستان مربیان و بازیکنان منشوری که فدراسیون فوتبال نتوانست دفاع مشخصی در قبالشان داشته باشد و عملاً به انحاء مختلف پیرامون مبارزه با فساد عقب نشینی کرد، از دیگر اتفاقاتی بود که پرجنجال شد. جالب آنکه پس از جدل‏های فراوان تعدادی از مربیان ممنوع الفعالیت شدند اما به ایشان یک برگ حکم محکومیت داده نشد تا بر این اساس دو استدلال شکل بگیرد. یا فدراسیون فوتبال قانونی برای شناسایی مفاسد فوتبال و برخورد با عاملانش ندارد یا مستند قانونی محکمی برای محرومیت این عده وجود نداشته است.

3- پیشگویی ادوارد گرگوریان یکی از مسئولان سازمان لیگ در خصوص شکست استیل آذین برابر فولاد و اخراج مهدوی کیا در این دیدار که دقیقاً اتفاق افتاد باعث متهم شدن به دست بردن در نتایج لیگ نهم شد و بعد از بالا گرفتن ماجرا، این پیش بینی شوخی تلقی شد(!) تا برخی بگویند فدراسیون فوتبال اول سراغ منشوری ها داخل فدراسیون برود.

4- انتخاب داماد امور مالی فدراسیون فوتبال به عنوان سرپرست تیم ملی جوانان که در نوع خود اقدامی جالب تلقی می‏شد و البته آنچه در برابرش صورت پذیرفت، جز سکوت نبود!

5- عدم سپردن اختیارات فوتبال به نهادهایی همچون اتحادیه باشگاه های فوتبال یا کانون مربیان، داوران و بازیکنان حرفه ای و اعتراض مسئولان هریک از این نهادهای مدنی که داستانی پایان ناپذیر است و به نظر می‏رسد چهره هایی چون مصطفی آجورلو از پیگیری حقوقشان به واسطه نوع رفتار فدراسیون خسته شده اند.

 

6- در نظرگرفتن مبلغی به عنوان سقف قرارداد، لیگ‌برتری دانستن بازیکنان تیم‌های سقوط کرده و سایر قوانین و مقررات که نیاز به ساعت‌ها بحث کارشناسی و حقوقی دارند، در فدراسیون در ساعتی بررسی و تصویب می‏شود. از اتفاقات خنده دار اینکه بسیاری از این قوانین توسط باشگاه های فوتبال دور زده می‏شود.

 

7- استخراج 102 ایراد حقوقی توسط حقوقدانان و مسئولان اتحادیه فوتبال از آیین نامه فدراسیون فوتبال که هر از چندگاهی بنابر مقتضات روز(!) دچار تغییر می‏شود.

 

8- تلاش برای فروش ساختمان 6 طبقه و مجلل فدراسیون فوتبال در تهران و انتقال به مجموعه ورزشی آزادی به بهانه کوچک بودن این مجموعه برای اداره فوتبال ایران، حال آنکه به زعم برخی رسانه ها، علت این مسئله نیز رفتارهای بچه گانه و فرار از درج نام محمد دادکان به عنوان تهیه کننده این بنا برای فدراسیون فوتبال تلقی شده است.

 

9- پس از آنکه فدراسیون فوتبال حق داریوش مصطفوی دبیرکل اسبق فدراسیون فوتبال را نداد، وی در مراجع قضایی طرح دعوا کرد که با دفاعیات ضعیف فدراسیون، قاضی رای به برداشت 220 میلیون تومان از حساب فدراسیون و پرداخت به مصطفوی داد تا فدراسیون که دستش به جایی بند نبود، از طریق هیات رسیدگی به تخلفات حرفه‌ای فوتبال، با این عنوان که طرح دعوا در مراجع قضایی خارج از فوتبال جرم است، او را مادام العمر از فعالیت در این رشته محروم کرد؛ کسی که بعید است در سال‏های آتی حتی از کنار زمین چمن رد شود!

 

10- عدم پرداخت مابقی قرارداد علی دایی که بر پایه آن، باید چند صد میلیون تومان  توسط فدراسیون به سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال بابت برکناری اش پرداخت می‏شد اما با وجود صدور رای محکومیت فدراسیون فوتبال توسط کمیته انضباطی فدراسیون به پرداخت، توسط استیناف این رای لغو شد تا در نهایت دایی از فیفا پیگیر این مسئله شود. نکته جالب آنکه کفاشیان به یحیی زاده رئیس کمیته تربیت بدنی کمیسیون فرهنگی مجلس گفته بود که حق با علی دایی است!

11- ممنوع المصاحبه کردن علی دایی اگرچه به زعم مسئولان کمیته انضباطی برخلاف قوانین جاری کشور نیست و در قوانین کیفری چنین مجازات هایی به عنوان، مجازات های تکمیلی به تشخیص قاضی قابل اجرا است اما آیا رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال یک مقام قضایی است که با چنین استدلالی، شخصی را از سخن گفتن در خصوص فوتبال محروم کند؟ این اتفاق افتاد و نکته جالب آنکه، پس از آن و به دنبال هشدار جوانفکر مشاور احممدی نژاد به فدراسیون فوتبال، به یک باره مجازات دایی به یک جلسه خلاصه شد و او بخشیده شد تا استقلال فدراسیون فوتبال مشخص تر شود!

12- پس از آنکه یکی از کارگزاران رسمی فیفا (AGENT) از بازیکن راه آهن خواسته بود، به نحوی بازی کند که تیمش ببازد، مسوولان باشگاه راه آهن، سرانجام فردی که مرتکب این کار شده بود را شناسایی کرد و این فرد برای گریز از مهلکه متوسل به بهانه‏های واهی گردیده و مهمترین بهانه وی آن است که خود وی نیز اجیر کس دیگری بوده است که این ضعیف‏ترین و سخیف ترین دفاعی است که فرد مذکور می‏توانسته در قبال عمل زشت خود بدان متوسل شود. با این حال با گذشت 9 ماه از این اتفاق، هنوز کمیته انضباطی رای صادر نکرده و به نظر می‏رسد قرار است این ماجرا به فراموشی سپرده شود؟ اگر دستی در کار نیست، چرا کمیته انضباطی که یک شبه قوانین عوض می‏کند، 9 ماهه نتوانسته رای صادر کند؟!

 

13- سفرهای خارجی روسای هیات و رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال از جمله اقداماتی است که همواره صدای منتقدان را در آورده است. به راستی چه دلیلی دارد فدراسیون هزینه سفرهای هیات های فوتبال را بدهد؟ آیا جز این است که باید به شکلی این عزیزان را راضی نگه داشت تا اگر شخصی قصد کودتا و برگزاری مجمع به قصد تغییر دوستان را داشت، این هیات های استانی، نمک روی زبانشان اجازه بله گفتن ندهد؟!

با توجه به آنکه در ایران گروهی از مدیران و به خصوص مدیران فدراسیون فوتبال با خنده و خونسردی، بزرگ ترین و تلخ ترین اتفاقات که برخی از آنها ذکر شد را رقم می‏زنند و در قبالش اقداماتی از خود بروز نمی‏دهند که نشانه شرمندگی شان باشند، به سرنوشت برخی مدیران ناکام یا بی کفایت و فاسد در دیگر کشورها اشاره می‏شود تا پی برد که چرا در دیگر کشورها مسئولیت پذیری و حسن اجرای امور فضایی متفاوت با ایران خودمان دارد.

در کشورهای غربی عموماً این دست مدیران، استعفاء داده یا برکنار شده و سپس از طریق حقوقی و قضایی، روند برخوردهای بعدی اعمال می‏شود و سپس آبروی طرف برده می‏شود تا دیگر چنین نکند که برای نمونه می‏توان به شهردار استکهلم اشاره کرد که بابت بنزین زدن با هزینه دولتی پس از استعفاء از صحنه سیاسی کنار رفت و همچنین می‏توان از وزیر بهداشت فنلاند نام برد که بابت سه بار تماس خارج از کشور با همسرش به وسیله تلفن دولتی، متهم به فساد مالی شد و پس از کنار گذاشتنش از کابینه، توسط دادگاه محکوم به پرداخت هزینه مکالماتش شد!

در کشورهای شرقی اما روشش یک مقدار دردآورتر است و معممولاً مدیران فاسد و یا ناکام پس از استعفاء یا برکناری و پیش از، از دست رفتن شرفشان، خودکشی می‏کنند. وزیر کشاورزی ژاپن که متهم به فساد مالی شده بود و در بیمارستان خود را حل آویز کزد و نخست وزیر پیشین کره جنوبی که اتهامی مشابه شامل حالش شده بود و پیش از بررسی دقیق، دست به خودکشی زد، از نمونه هایی هستند که هرگز فراموش نمی‏شوند.

دایی هم حرف اشتباهی نزده بود و تنها یادآور شده بود: "مدیران ناکام در ژاپن هاراکیری می‌کنند، در ایران می‌خندند" و در واقع می‏شود گفت او یک پشنهاد شرافتمندانه را به مسئولان فدراسیون فوتبال داده بود و آن استفاده از کاردهای ژاپنی تحت "کاتانا" برای عمل به سنت ایشان که همان هارکیری یا خودکشی با فرو کردن چاقو در چهار بندانگشت بالاتر از ناف است، بود. البته شاید مسئولان فدراسیون فوتبال به واسطه آنکه این سنت اسلام حرام است، غضب کرده اند و قصد دارند در عوض خودکشی استعفاء بدهند! هر دو روش متین است؛ پس لطفاً تا دیر نشده و  هیچ چیزی از فوتبال ایران نمانده، یا روش خودتان را اجرا کنید یا روش پیشنهادی دایی را مورد بهره برداری قرار دهید!

http://ayandenews.com/news/21486/

خواب سنگین توسعه راه آهن در جمهوری اسلامی کی تمام می شود؟

در حالی که در هدفمندی یارانه ها، شبکه راه آهن به دلیل مصرف انرژی کم و ایمنی بالتر، بسیار بیشتر از حمل و نقل جاده ای و هوایی از اولویت برخودار است و بیش از 80 سال از آغاز احداث راه آهن سراسری ایران می گذرد، فعالیتهای انجام شده طی 32 سال پس از انقلاب در این شبکه، قادر به پاسخگویی به نیازها نبوده است.

به گزارش خبرنگار «آینده»، بنابر اعلام سایت رسمی راه آهن جمهوری اسلامی ایران، تا پیش از انقلاب مجموعا 4500 کیلومتر خطوط اصلی راه آهن در کشور احداث شده که بخش عمده آن در دوره رضاخان طی سالهای 1306 تا1320 بوده است.

با این وجود، میزان خطوط اصلی احداث شده پس از انقلاب طی 32 سال گذشته، در خطوط اصلی کمتر از 3400 کیلیومتر بوده است. هر چند 1700 کیلومتر دوخطه کردن و 400 کیلومتر خطوط فرعی نیز احداث شده است اما افزایش نفوذ و توسعه شبکه راه آهن که میزان آن خطوط اصلی است، فاصله زیادی با انتظارات دارد.

از نظر تجهیزات نیز بحران در راه آهن بیشتر احساس می شود، چرا که قبل از انقلاب تعداد لوکوموتیوهای کشور به 450 عدد می رسید، اما با گذشت بیش از 32 سال با دو برابر شدن جمعیت کشور و تغییرات تکنولژیک، لوکوموتیوهای مذکور عملا فرسوده و از رده خارج تلقی می شوند، اما بازهم با احتساب همان لوکوموتیوهای فرسوده، تعداد لوکوموتیوهای کشور به عدد 670 نیز نمی رسد و جالب آن که اکثر لوکوموتیوهای جدید نیز به دلیل مشکلات مربوط به تعمیر و نگهداری، از رده خارج شده و راه آهن به همان لوکوموتیوهای متعلق به 40 سال پیش که دارای مصرف بالا و راندمان پایین هستند، متکی است.

از نظر اتصال به شبکه بین المللی هم راه آهن کشور در بن بست قرار دارد. چرا که از سوی عراق با وجود رسیدن راه آهن به شلمچه، شبکه راه آهن عراق از شلمچه تا بصره وجود ندارد، در سرخس نیز راه آهن غیراستاندارد موجب تعویض بوژی قطارهای ایرانی می گردد و درترکیه نیز دریاچه وان اتصال راه آهن ایران به اروپا را غیرممکن کرده است.

ایران در حال حاضر دارای ۸۰۷۲ کیلومتر شبکه ریلی استاندارد و ۹۶ کیلومتر (میرجاوه-زاهدان) خطوط ریلی عریض است.
نخستین راه آهن در ایران در سال ۱۲۶۱ شمسی بین تهران و شاه عبدالعظیم به طول ۸۷۰۰ متر کشیده شد. مسیر راه آهنی نیز از بندر انزلی و پیره بازار به رشت وجود داشته که بعدها جمع آوری شده‌است.

در سال ۱۹۱۸ میلادی، راه آهنی از بوشهر تا برازجان به طول ۶۰ کیلومتر توسط انگلستان کشیده شد. این خط آهن بیشتر جنبه نظامی داشت،  این مسیر توسط سازندگانش جمع آوری و مصالح آن به بصره انتقال یافت.

نخستین مسیر از خطوط ریلی موجود که در حال حاضر در کشور بهره برداری می‌شود مسیر تبریز به جلفا به طول ۱۴۹ کیلومتر میباشد که در سال ۱۲۹۵ به بهره برداری رسید. همچنین این مسیر اولین و تنها خط برقی کشور می باشد. راه آهن میرجاوه به زاهدان در ۱۲۹۹ افتتاح شد.


رضاخان در سال 1306 ساخت راه آهن سراسری را آغاز کرد؛ زمانی که راه آهن سراسری درشرف اتمام بود، وزارت راه مامور ساختمان سایر خطوط گردید و اولین خطی که پس از خط سراسری اقدام به ساختمان آن گردید، خط گرمسار-مشهد بود.

ساختمان خط مزبور از روز ۲۴ اسفند ۱۳۱۶ آغاز و زیرسازی و ریل گذاری آن تا ایستگاه شاهرود به طول ۳۱۵ کیلومتر تا سال ۱۳۲۰ به اتمام رسیده و بهره برداری از آن شروع شد. لیکن عملیات ساختمانی از شاهرود به بعد به علت بروز جنگ جهانی دوم متوقف گردید تااینکه بعداز پایان جنگ  درهفدهم دیماه ۱۳۳۵ خاتمه یافت و از همان تاریخ اقدام به قبول بار از همه نقاط راه آهن به این خط گردید.

دومین خطی که پس از تکمیل راه آهن سراسری اقدام به ساختمان آن گردید، خط تهران-تبریز می‌باشد. ساختمان این خط روز هجدهم آبانماه ۱۳۱۷ از تهران شروع و تا روز چهاردهم آبانماه ۱۳۲۱ ساختمان و ریل گذاری آن تا میانه خاتمه یافت و بلافاصله بهره برداری ازآن شروع گردید. لیکن به علت بروز جنگ جهانی دوم عملیات این خط نیز متوقف از دهم دیماه ۱۳۳۵ بهره برداری از تهران تا مراغه آغاز گردبد.

   1. طول خطوط اصلی: ۷۰۶۶ کیلومتر با عرض ریل استاندارد و ۹۴ کیلومتر با عرض ریل پهن
   2. طول خطوط ثانویه تجاری و صنعتی: ۲۰۹۷ کیلومتر
   3. طول خطوط برقی (جلفا-تبریز): ۱۴۸ کیلومتر
   4. طول خطوط دو ریلی: ۱۰۸۲ کیلومتر
   5. تأسیسات تعویض بوژی (هزارچرخ) واقع در ایستگاه مرزی بین‌المللی جلفا و سرخس که برای ترانزیت بار و یا واگن‌های خالی به کار می‌رود. در هر ۲۴ ساعت و در دو نوبت کاری می‌توان حدود ۲۰۰ هزارچرخ (بوژی) را تعویض کرد.
   6. پایانه‌های حمل کانتینر با تجهیزات بلند کردن و جابج اکردن واقع در پایانه‌های بندر امام خمینی و بندرعباس و ایستگاه‌های راه آهن در مهرآباد، جلفا، سهلان و غیره
   7. طول معادل خطوط (یک خطه و دو خطه) ۸۴۲۴ کیلومتر

جمع کل خطوط (با احتساب خطوط فرعی، ایستگاه‌ها و مانوری‌ها ۱۱۱۸۰ کیلومتر

                                                                                              http://www.ayandenews.com/news/21461/


از کنار کیسه‌ها و جعبه های یورو بسادگی نگذریم

با گذشت یکماه از افشای کمک نقدی دولت ایران به حامدکرزای ورییس دفتر وی توسط نیویورک تایمز درباره این موضوع که یکی از اخبار جنجالی و نادر عرصه دیپلماسی تبدیل شده است اطلاع رسانی مناسب صورت نگرفته است.

به گزارش سرویس سیاسی آینده؛ طرح ادعای پرداخت صدها هزار یورو پول نقد توسط سفیر ایران در هواپیما به رییس دفتر کرزای که بی شباهت با فیلمهای گانگستری و معاملات مخفیانه نبود، در ابتدا باور نکردنی می‏نمود بخصوص که نیویورک تایمز مدعی شده بود: «این پولها به صندوق ذخیره عمر داودزی و حامد کرزی می‌رود و آنها از این مبالغ برای پرداخت پول به نمایندگان پارلمان، سران قبایل و حتی فرماندهان طالبان و کسب وفاداری آنها استفاده می‌کنند.»

و بدین خاطر بیانیه سفارت ایران که در آن تصریح شده بود: «دفتر مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل روز دوشنبه در بیانیه ای گزارش روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مبنی بر کمک مالی کشورمان به رییس دفتر حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان را شایعه واهی و ادعای مضحک رسانه ای دانست.سفارت ایران با رد ادعای کذب، مضحک و اهانت آمیز نیویورک تایمز تاکید می کند، این گونه شایعات بی اساس توسط برخی رسانه های غربی با هدف تشویش افکار عمومی و مخدوش کردن روابط و مناسبات رو به گسترش دو کشور همسایه و دوست صورت می گیرد.»

باور پذیرتر می نمود بویژه آنکه نیویورک تایمز ادعا کرده بود دکتراحمدی نژاد در سفر سال گذشته خود به کابل جعبه های پول نقد را به همراه برده ویک جعبه پول به رییس دفتر کرزای وجعبه دوم را به کاخ ریاست حمهوری هدیه داده است.

اما اعتراف کرزای بسیار تکان وتلخ بود، وی دربرابر خبرنگاران که صحت گزارش نیویرک تایمز را جویا شده بودند با تایید دریافت پول نقد از ایران این کار بصورت مداوم وهربار 500 تا 600 هزار یورو عنوان کرد.

حال چرا پرداخت پول نقد از یوی یک مقام ایرانی به یک مقام افغانی تا این حد شگفت آور و جنجالی است؟

همگان می دانند کشور فقیر وجنگ زده ای مانند افغانستان از بسیاری از کشورهای جهان از جمله آمریکا اروپا، دولتهای عربی وایران کمکهای مداوم مالی دریافت می کند. حجم این کمکها بسیار بیشتر از یک میلیون یورو مورد ادعایی نیورک تایمز است و درمورد آمریکا به میلیاردها دلار ودرمورد ایران به صدها میلیون دلار در چندسال اخیر رسیده است.

این کمکها بصورت رسمی وعلنی انجام شده و تبلیغات زیادی نیز پیرامون آن صورت می گیرد چرا که نشاندهنده بشردوستی دولت کمک کننده و افزایش اعتبار دولت مذکور در مجامع بین المللی است.

هر ساله همایش بزرگی نیز برای جذب کمک کشورهای جهان به بازسازی افغانستان برگزار می گردد اما هیچ یک از این کمکها بصورت دادن پول نقد در کیسه و جعبه انجام نمی شود بلکه با صدور چکهای دولتی مبالغ اهدایی از حساب دولت کمک کننده برداشت و به حساب افغانستان واریز می گردد.

بطور کلی استفاده از پول نقد در دهه های اخیر وبا فراگیر شدن سیستمهای بانکی واعتبارات الکرونیک برای مصون ماندن مبادله مالی از نظارت قانونی صورت می گیرد و به همین خاطر استفاده از پول نقد برای مبالغی حتی در حد چندهزار یورو نیز در سیستمهای مالی با مشکل مواجه می شود وقوانین مربوط به پولشویی مانع آن می گردد.

این قوانین که برای روشن شدن منبع پرداخت ودریافت پول وعلت پرداخت تدوین شده است مانع انتقال پولهای کثیف ومربوط به معاملات موادمخدر وقاچاق انسان تروریسم یا سایر مبادلات مالی غیرقانونی است.

حال در رابطه با دو دولت رسمی که خود منبع قانونگذاری هستند چگونه وچرا از پول نقد آنهم در مقیاس میلیونی وبصورت مداوم استفاده شده است جای سئوال دارد.

اگر همانگونه که آقای کرزای ادعا کرده این کمکها رسمی وثبت شده بوده است، چرا از طریق رسمی از خزانه ایران به خزانه افغانستان واریز نشده است وچرا آقای کرزای شرکتهای امنیتی بیکار شده از افغانستان را عامل این افشاگری می داند در حالیکه دریافت این کمکها حداقل باید باعث افتخار دولت کرزای باشد.

اینکه سفارت ایران که شخص سفیر متهم به انتقال پول با کیسه به هواپیماهای افغانستان شده است ابتدا اصل کمکهای مالی را تکذیب و پس از اعتراف کرزای سخنگوی وزارتخارجه آن را تایید می کند به چه معناست.

عدم رعایت پروتکلهای دیپلماتیک وشئون حاکم بر روابط بین الملل شاید برای کشور جنگ زده وویرانی مانند افغانستان اهمیتی نداشته باشد اما قطعا برای کشوری با اعتبار وسابقه جمهوری اسلامی ایران که یکی از قدرتهای منطقه ای در خاورمیانه است قطعا واجد اهمیت است.

تردیدی نیست که اگر این موضوع وتکذیبها وتاییدهای پس از آن بین کشورهای دیگری غیر از ایران وافغانستان رخ داده بود پس لرزه های بسیار بیشتری از توجیه دوسطری سخنگوی وزارت امورخارجه داشت.

http://ayandenews.com/news/19716/