شاعری که از کانون نویسندگان اخراج شد و دم بر نیاورد

‌کیست که شعری از او را دوست نداشته باشد؟! اگر اشعارش را نخوانده باشیم، حتما آنها را با نوای قوامی و شجریان و ناظری شنیده‌ایم و شیوایی کلامش شیدایمان کرده است. به قول غلامحسین یوسفی: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه (هوشنگ ابتهاج) در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش‌ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگی‌های شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوهٔ دلپذیر حافظ است. از جمله غزل‌های برجستهٔ اوست: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر‌».

در سال ۱۳۰۶ امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به «ه. الف سایه» در رشت به دنیا آمد. وی دوره دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران تحصیل کرد و در همین دوران نخستین دفتر شعرش را به نام «نخستین نغمه‌ها» منتشر کرد. شعرهای اولیه سایه بیشتر مضامینی عاشقانه دارد و در دههٔ ۲۰ در رشت برایش شهرتی ساخت. استاد نظام وفا در دبیرستان، معلم ادبیات او بود. ناگفته نماند که ابتهاج در همین سال‌ها بود که عاشق دختری به نام «آلما» ـ که در دبیرستان‌ دخترانهٔ ژاندارک درس می‌خواند ـ می‌شود و البته‌ بعدها با همو پیوند زناشویی می‌بندد.

سایه‌‌ در دبیرستان، رئیس انجمن ادبی است. وی در تهران با دکتر مهیدی حمیدی شیرازی و فریدون توللی آشنا شده و این آشنایی سبب می‌شود که حمیدی شیرازی و عبدالعلی طاعتی، معلم ادبیات‌ بر دفتر اشعار او که مربوط به‌ نوجوانی و جوانی اوست، مقدمه نوشته و این دفتر در سال ۱۳۲۵ در چاپخانهٔ جاوید رشت‌ به چاپ برسد. هم در مقدمهٔ حمیدی و هم مقدمهٔ طاعتی، ذوق و هنر شعری سایهٔ نوزده سالهٔ گیلانی ستوده شده؛ اما حمیدی بر شعر نرگس‌های گیلان او نقدی نیز می‌نگارد. سایه به رغم مخالفت پدر و مادرش‌ به تهران رفته، چند سال را در خانهٔ خاله‌اش‌ یعنی مادر «گلچین گیلانی» سکونت می‌کند. شاعر که از کانون نویسندگان اخراج شد و دم بر نیاورد + ویدئو

آشنایی سایه با حمیدی شیرازی و فریدون توللی در سال ۱۳۲۵ و شهریار در سال ۱۳۲۷و نیز با نیما یوشیج در سال ۱۳۳۰‌ در شعر او بسیار تأثیر گذاشت؛ البته باید این نکته را از نظر دور نداشت که او از مدت‌ها پیش با شعر این شاعران آشنایی یافته بود و در همین زمان‌ها بود که با شاعران جوان‌تر و همسن و سال خود ـ که بعد‌ها در شعر نو از نام‌آوران شدند‌ ـ آشنا شده و از آن‌ها تأثیر بسیار می‌گیرد؛ از جمله‌‌ وی در سال ۱۳۲۸ با نادر نادرپور و سال ۱۳۳۰ با احمد شاملو، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث آشنا شد. دوگانگی سبکی شعر سایه، شاید به دلیل همین آشنایی و همنشینی با شاعران دو نسل متفاوت باشد.

سایه که پیشتر ‌در اثر آشنایی با حمیدی شیرازی، شهریار و توللی، تحت تأثیر آنان بود و شعر‌هایش را به سبک و سیاق آنان می‌سرود، با آشنا شدن با نیما و شعر او و نیز آشنایی با شاعرانی چون‌ اخوان، شاملو و چند تن دیگر که به شعر نیمایی تمایل داشتند، نوع نگرش خود و طرز شعرش را عوض کرده، به این گروه از شاعران پیوست.

سایه در شرکت سیمان تهران، کارمند دفتری ‌شد و تا سال ۱۳۵۴ ‌در همین شرکت ‌ماند. در سال ۱۳۳۷ با آلما مایکیال ازدواج می‌کند که حاصلش چهار فرزند به نام‌های یلدا، کیوان، آسیا و کاوه است. 

در سال ۱۳۳۴شمسی، مجموعهٔ زمین از او منتشر می‌شود؛ اما تا ده سال پس از این تاریخ، هیچ مجموعه شعری از او به بازار نمی‌آید؛ البته اشعار پراکنده‌اش ‌گاه در مجله‌هایی چون روشنفکر و کتاب هفته و مانند آن‌ها چاپ می‌شود. سال ۱۳۳۴‌ به چند شهر شوروی از جمله: ایروان، مسکو، لنینگراد، تاشکند، سمرقند، بخارا و کی‌یف سفر می‌کند که حاصل آن، شعر من به باغ گل سرخ است. پیش از این سفر، دفتر چند برگ از یلدا را در تیراژی محدود به سرمایهٔ خود چاپ می‌کند.

در سال ۱۳۴۱ شمسی‌ با آنکه سایه چندان به نثر‌نویسی تمایل ندارد، به خواهش دوست دیرینش‌ ‌بر مجموعهٔ از خون سیاوش او مقدمه‌ای می‌نویسد. در خردادماه سال ۱۳۵۱ به سمت سرپرست موسیقی ایرانی در رادیو مشغول به کار می‌شود. او ‌‌‌به موسیقی از‌‌ همان دوران جوانی علاقه نشان می‌دهد و در این زمان علاقه‌اش بیشتر شده و همین‌ باعث می‌شود ‌در شعر فارسی نیز بسیار دقیق شود. باید گفت که فعالیت‌های هنری او، تنها مربوط به سامان دادن موسیقی سنتی در رادیو نیست.

سایه در سال ۱۳۵۳ با کمک و همکاری محمدرضا لطفی، گروه موسیقی شیدا و سال بعد با همکاری حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان، گروه موسیقی عارف را بنیان می‌گذارد و پس از انقلاب هم به کمک همین هنرمندان، کانون چاووش را تأسیس می‌کند؛ بنابراین، او در پالایش موسیقی ایرانی هم سهم عمده‌ای دارد و نیز یکی از مشوقان و راهنمایان استاد آواز ایران محمدرضا شجریان نیز هست. فرزندش یلدا نیز نوازنده چیره دستی است.

همچنین سایه تصنیف‌های بسیار زیبایی ساخته و در آن‌ها پیوند میان موسیقی و شعر را به اوج کمال رسانده و استادی خود را در هر دو‌ این هنر‌ها به اثبات رسانده است. از میان آن‌ها می‌توان به ‌«بهانه» (ای عشق همه بهانه از توست)، «ترانه» (تا تو با منی، زمانه با من است)، تصنیف بسیار زیبای «تو‌ ای پری کجایی» و بسیاری دیگر اشاره کرد.

ابتهاج پس از حادثه میدان ژاله در هفده شهریور ۵۷ به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا دادند، ولی این رفتار انقلابی، پایان دشواری نبود و کار به جایی رسید که در سال ۱۳۵۸، هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی، تصمیم به اخراج هوشنگ ابتهاج و گروهی دیگر گرفتند و او دوران‌ سختی را گذراند. این دوران سخت که با اتفاقات دیگری همراه شد، در ‌‌نهایت با پیگیری گروهی از جمله شهریار، او به شرایط عادی زندگی بازگشت.

سایه اما هیچ‌گاه از آن‌ها کینه‌ای به دل نگرفت و می‌توان گفت، او جزو معدود شاعران‌ و ادبایی است که هیچ‌ گاه در نفی شخصی سخن نگفته، ولو آن شخص ظلم‌ها بر سایه روا داشته باشد. او سال‌های پرفراز و نشیبی را تا دو دهه پیش پشت سر گذاشت و حال زندگی آرامی دارد که حاصل آن سال‌های پرفراز و نشیب، مجموعه‌ای عظیم از ادبیات معاصر است که می‌توان به آن در سطح جهان فخر فروخت.

http://www.tabnak.ir/fa/news/382169/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%AC-%D8%B4%D8%AF-%D9%88-%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد