چالش دامنهدار آیتالله هاشمی و آیتالله مصباح در یک هفته اخیر با طرح یک
موضوع توسط هاشمی، پاسخ مصباح به این برش تاریخی و سپس واکنش دوباره هاشمی
که امروز رسانهای شد، یکی از کمسابقه ترین چالشهای سیاسی در این سطح طی
سالهای اخیر را رقم زده و طرفین از منظر خود به بخشی از تاریخ اشاره
میکنند که با در نظر گرفتن حوادث بعدی انقلاب، از اهمیت بالایی برخوردار
است.
به گزارش «تابناک»، چالش میان آیتالله هاشمی رفسنجانی و
آیتالله مصباح یزدی بر هیچکس پوشیده نیست و در سالهای اخیر هریک از
ایشان در مقاطعی نقدهایی نسبت به سوابق یا عملکرد کنونی طرفین داشته اما
هیچگاه این نقدها به تقابل گفتاری نیانجامیده بود، تا اینکه در روزهای
اخیر، فضای تازهای میان این دو چهره پرسابقه انقلاب شکل گرفت.
پس
از انتشار یکی از روایتهای خاص از دوران مبارزات پیش از انقلاب که صحنهای
با حضور آیت الله هاشمی، آیت الله مصباح و آیت الله خامنهای را بدون ذکر
نام از آیت الله مصباح اما با نشانی دقیق به تصویر میکشید توسط وب سایت
آیت الله هاشمی، وب سایت آیت الله مصباح بخشی از گفت و گوی منتشر نشده وی
با مرحوم عسگراولادی را منتشر کرد که روایتی دیگر از آن نشست مهم پیش از
انقلاب بود و فضای مناظره گونهای در این زمینه ایجاد کرد.
حال پس
از پاسخ آیت الله مصباح، در وب سایت آیتالله هاشمی، بخشهایی از سخنان
امام خمینی (ره) منتشر شد که در آن خطاب به روحانیون پیش از انقلاب که در
آن دوران از مبارزه گریزان بودند و حتی حرام میدانستند، با ادبیات بسیار
سنگین نقد وارد شده که در میان سخنرانیهای امام خمینی چنین ادبیات تندی
بسیار کمسابقه است و عصبانیت امام را از این جریان نشان میدهد. بازخوانی
این نامه، میتواند سومین پرده از این چالش باشد اما آیا این چالش به پرده
چالش خواهد رسید و پاسخی از سوی مقابل در پی خواهد داشت؟
آیت الله هاشمی و اتهام حرام کردن مبارزه با شاه به آیت الله مصباح
«کاتولیکتر از پاپ» عبارت کلیدی است که سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی
خطاب به کسانی به کار بردهاند که حداقل در سخنان هاشمی اثبات شده، مصباح یزدی
است. سید حسن خمینی این تعبیر را درباره کسانی به کار برد که
اگرچه در ابتدا ساکت بودند، ولی «بعدا به سفره آماده رسیدند و شدیدا طرفدار
امام شدند و هاشمی رفسنجانی نیز در دیدار با خانواده شهید قدوسی از کسانی
سخن گفته است که اگرچه این روزها ادعای انقلابیگری دارند، چندسال قبل از
پیروزی انقلاب به صراحت مبارزه با شاه را حرام اعلام کرده بودند.
در گزارشی که پایگاه اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی، از دیدار خانواده شهید قدوسی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آورده، آمده است:
هاشمی
از خاطرات شیرین دوران مبارزه که میگوید. از خاطرات تلخش هم میگوید.
جالب است که تلخ و شیرینش خاطراتش، هر دو از روحانیت است! خاطره شیرینش که
از شهید قدوسی بود. خاطره تلخش امّا از روحانیت کم فروش است. نام شخصیتی
را هم میبرد در مصداقش ـ که البته من نمینویسم! ـ شخصیتی که این روزها
خیلی از اسلام و انقلاب میگوید. از امام میگوید. ولی در سال ۴۸ در اوج
غربت امام گفت: من دیگر مبارزه نمیکنم. مبارزه حرام است!
میخواهم کار
علمی و فرهنگی کنم. هاشمی میگوید از کم فروشی این آقا، کار بجایی رسید که
رهبری ۱۰ سال ـ تا ابتدای انقلاب ـ با او قهر بودند. هاشمی میگوید اینها
خون به دل امام کردند، شاید از همین روست که هاشمی عنوان علامه را فقط برای
شخصیتی مثل آیت الله طباطبایی میبرد و بس. حذف عنوان آیت الله از سایت
آقای سیستانی هم شاید بیارتباط با اعتراض به چنین اشخاصی نباشد. آقای دکتر
روحانی چند روز قبل – در نکوهش بورسیههای غیرقانونی- گفته بود با تقلب که
نمیشود استاد دانشگاه شد. امّا انگار اینها توانستهاند با تقلب،
انقلابی شوند!.
هنوز در حال نوشتن این جملات بودم که آقای هاشمی
خاطرهای هم در همین ارتباط تعریف میکند. خاطرهای از همراهی با آقای
خامنهای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط
به سال ۴۸ است. هاشمی میگوید دو نفری ـ به اتفاق آقای خامنه ای ـ صبحانه
رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث
کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را
حرام میدانم!، به جامعه مدرسین هم گفتهام، مبارزه با شاه حرام است (!)،
آقای خامنهای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟
آن آقا در جواب گفته بود:
مبارزهای که مجاهدین و چپیها در آن باشند، حرام است. آقای خامنهای هم به
تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل
مبارزه را با این حرفها خراب نکن! آقای هاشمی در ادامه میگوید رهبری از
سال ۴۸ تا سال ۵۷ با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد. اینها را که میشنوم فکر
میکنم آن روحانی جوان باید پاسخش را از لابلای همین خاطره آقای هاشمی
گرفته باشد.
روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى دانستند و سر به آستانه دربار مى ساییدند یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت ها می زنند.طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند.
http://www.tabnak.ir/fa/news/435357/%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD
دفتر آیتالله مصباح یزدی، بخشی از گفتوگوی منتشر نشده وی با مرحوم عسگراولادی را منتشر کرده که پاسخ سخنانی است که هاشمی رفسنجانی در روزهای اخیر در مورد رهبر معنوی جبهه پایداری و البته بدون نام بردن مستقیم از وی مطرح کرده بود.
به گزارش «تابناک»، بخش منتشره از گفتوگو منتشر نشده مصباح یزدی با مرحوم آقای عسگراولادی، که در 11/8/1390 انجام شده بود، به شرح زیر است؛
از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم. ارادت بنده به مرحوم آقای بهشتی و اظهار لطف ایشان به من، همکاریهای بنده با مرحوم آقای باهنر در خصوص جمعیتهای مؤتلفه و ارادت بیاندازه بنده به مقام معظم رهبری را همه میدانند. همه این دوستان در تأسیس حزب جمهوری اسلامی شریک بودند، اما سلیقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود. البته من هیچگاه آن را تخطئه نمیکنم، اما میگویم: بنده آن کاری را میکنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف میآورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود. آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اینجا شروع کردند که: ما سالها با هم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همه کسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند. ایشان در سخنهایشان روی جبهه ضدامپریالیسم بسیار تأکید کردند.http://www.tabnak.ir/fa/news/435217/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
دولت اسکاتلند در ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ (برابر ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴) برای استقلال
اسکاتلند از کشور بریتانیا، همهپرسیای از رایدهندگان اسکاتلندی خواهد
کرد. همهپرسی در پی توافقی میان دولت اسکاتلند و دولت بریتانیا اجرا خواهد
شد.
این سؤال در همه پرسی مطرح خواهد شد که «آیا اسکاتلند باید کشوری مستقل باشد؟»
در
صورت تصویب این همه پرسی بخشی از خاک بریتانیا جدا می شود که این اتفاق
علاوه بر اهمیت سرزمینی از حیث ویژگی های اقتصادی نیز یک معضل بزرگ برای
مقامات لندن به بار خواهد آورد.
موضوع جدایی اسکاتلند تا حدی برای
انگلیس حیاتی است که نخست وزیر این کشور به صورت ضمنی مردم اسکاتلند را
نسبت به تصمیم جدایی تهدید کرده است اما بر اساس نتایج نظرسنجی ها احتمال
موافقت مردم اسکاتلند با جدایی بیش از مخالفان ارزیابی می شود.
اما
انگلیس در حالی تن به جدایی بخشی از سرزمین خود داده که تاریخ ایران یاد
آور یک همه پرسی است که با مدیریت پشت صحنه انگلیسی ها رخ داد و بر اساس آن
بحرین از خاک ایران جدا شد.
بر اساس اسناد تاریخی «سرویلیام لوس»
مقام بلند پایه وزارت خارجه انگلیس از عناصر اصلی ترغیب محمد رضا شاه برای
پذیرش جدایی بحرین بوده و دنیس رایت سفیر وقت انگلیس نیز نقش مهمی در ترغیب
مقامات ایران به پذیرش جدایی داشته است.
در تاریخ 23 شهریور 1347
یعنی 46 سال قبل در چنین روزی محمدرضا پهلوی برای نخستین بار برای جدایی
بحرین چراغ سبز نشان داد و از سازمان ملل خواست وارد مناقشه شود.
در
دی ماه 1347 محمدرضا سفری به هندوستان داشت، و در فرودگاه دهلی به
خبرنگارانی که در این زمینه از او سؤال کرده بودند گفت: اگر انگلیسیها از
در جلو خارج میشوند، نباید از در عقب وارد شوند و ما نمیتوانیم قبول کنیم
که جزیرهای که توسط انگلستان از کشور ما جدا شده توسط آنها ولی به حساب
ما، به دیگران واگذار شود!
در نهایت با اعزام پرسشگر سازمان ملل به
بحرین و در حالیکه همه پرسی به صورت سراسری صورت نگرفته بود و به جای همه
پرسی اقدام به مصاحبه با برخی افراد و گروه ها شده بود، گزارش پرسشگر به
دبیرکل رسید و دبیرکل ضمن سپاسگزاری از دولتهای ایران و انگلیس که راه حل
مسالمتآمیز (!) در مورد بحرین را برگزیدند، گزارشی به شورای امنیت داد و
در تاریخ 11 ماه می 1970 شورای امنیت به اتفاق آراء این گزارش را تصویب
کرد.
حال ورق تاریخ چنین برگشته که انگلیسی ها که سال ها در تغییر
نقشه های کشورها و مرزها و مهندسی سرزمین ها نقش آفرینی داشته اند اینک در
آستانه تکرار همان اتفاقات برای خود هستند و در صورت رای مثبت مردم
اسکاتلند به سئوال همه پرسی بریتانیا حدود یک سوم از خاک خود را از دست
خواهد داد.
http://www.asriran.com/fa/news/355250/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B7-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AF