فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

عصر ایران؛ محمد مهدی حیدرپور - جنگ تاریخچه ای طولانی دارد که به روزهای آغازین سپیده دم پیدایش انسان باز می گردد. ارتش ها نیز مسیری طولانی را از زمان سلاح هایی مانند نیزه و یا تیر و کمان پشت سر گذاشته اند تا به سلاح های کشتار جمعی رسیده اند و گویی عطش "توانایی کشتن" سیری ندارد!

به گزارش "گروه فناوری و آی تی" عصر ایران، تحولات و پیشرفت فناوری با ظهور هواپیماهایی سریع‌تر، جنگ افزارهایی با هدایت لیزری و هواپیماهای بمب افکن بدون سرنشین همراه بوده است. در ادامه این مطلب برخی از فناوری هایی که میدان های جنگ جهان را دگرگون کرده اند را معرفی می کنیم.

هواپیمای بدون سرنشین

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

هواپیماهای بدون سرنشین نظامی به ارتش ها این امکان را می دهند تا عملیات مختلف تهاجمی، شناسایی، جاسوسی و ... را بدون آن که جان کسی در معرض خطر قرار بگیرد کیلومترها دورتر از خطوط مقدم جنگ انجام دهند. از آن جایی که جان خلبان این هواپیماها تهدید نمی شود تعداد تلفات جنگی نیروهای نظامی کاهش می یابد.

فناوری پرواز با سیم

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

فناوری پرواز با سیم، کنترل های "پرواز دستی" را با یک رابط کاربری الکترونیکی که از سیگنال های تولید شده توسط یک رایانه و انتقال آنها با سیم به مکانیزم های کنترل حرکت سود می برد، جایگزین کرده است. معرفی سیستم های پرواز با سیم در هواپیما هدایت و کنترل رایانه ای دقیق‌تر را امکان پذیر کرده است. به عنوان مثال، سیستم های پرواز با سیم می توانند به صورت اتوماتیک در تثبیت هواپیماها نقش داشته بدون آن که نیازی به دستورات دستی خلبان باشد.

زیردریایی

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

زیردریایی ها یا کشتی های زیرآبی که قابلیت حمله به کشتی های دشمن را داشتند انقلابی در جنگ های دریایی ایجاد کردند. نخستین حمله موفق یک زیردریایی در جنگ طی نبردهای داخلی آمریکا -که از 1861 تا 1865 طول کشید- انجام شد. در فوریه 1864، زیر دریایی سی‌اس‌اس اچ.ال. هانلی، کشتی یو‌اس‌اس هاوستانیک را در آب های کالیفرنیایی جنوبی غرق کرد.  امروزه، زیردریایی های نظامی برای حمل موشک، انجام عملیات شناسایی، پشتیبانی حملات زمینی و ایجاد محاصره به کار گرفته می شوند.

موشک تاماهاوک

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

تاماهاوک نوعی موشک کروز دوربرد است که برای پرواز در ارتفاعات بسیار کم با سرعت بالا طراحی شده است. بر همین اساس، تاماهاوک می تواند اهداف سطحی مختلفی را هدف قرار دهد. این موشک که از "پیشرانه جت" نیرو می گیرد برای نخستین بار در عملیات توفان صحرا در سال 1991 (علیه عراق) به کار گرفته شد. موشک تاماهاوک با سرعت حدود 880 کیلومتر حرکت و از گیرنده جی پی اس برای شناسایی دقیق‌تر اهداف خود استفاده می کند.

هواپیمای رادارگریز

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

هواپیماهای رادارگریز همان گونه که از نام آنها مشخص است به خلبانان جهت شناسایی نشدن در آسمان کمک می کنند. در شرایطی که هواپیماها به طور کامل قابلیت پنهان ماندن از تشخیص رادار را ندارند، هواپیماهای رادارگریز از طیف وسیعی از فناوری های پیشرفته برای کاهش بازتاب هواپیما، طیف فرکانس رادیویی و انتشار امواج رادار و فروسرخ استفاده می کنند. فناوری رادارگریزی احتمال یک حمله موفق را افزایش می دهد زیرا دشمنان شرایط سخت‌تری را برای شناسایی، ردیابی و دفاع در برابر این قبیل هواپیماها تجربه می کنند.

توسعه فناوری رادارگریزی احتمالا در آلمان و طی جنگ جهانی دوم آغاز شد. با این وجود، برخی از مشهورترین نمونه های مدرن این فناوری هواپیماهای رادارگریز آمریکایی شامل اف-117 نایت هاوک، اف-35 لایتنینگ، اف-22 رپتور و بی-2 اسپریت می شوند.

جنگ افزار فضایی

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

جنگ افزارهای فضایی طیف وسیعی از کلاهک ها که می توانند به اهداف مختلف در کره زمین از فضا حمله کنند، رهگیری و غیر فعال کردن حرکت موشک ها در فضا و یا نابود کردن سیستم ها و ماهواره ها در مدار را شامل می شوند.

طی جنگ سرد، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق در نتیجه افزایش تنش های سیاسی توسعه جنگ افزارهای فضایی را دنبال کردند. در شرایطی که نظامی کردن فضا همچنان بحث برانگیز باقی مانده است، آمریکا، روسیه و چین جنگ افزارهای ضد ماهواره ای را توسعه داده اند. چندین آزمایش این کلاهک ها در نابودی ماهواره ها در مدار موفق بوده اند که از آن جمله می توان به آزمایش موشک ضد ماهواره ای چین در سال 2007 اشاره کرد که یکی از ماهواره های آب و هوایی از کار افتاده این کشور را نابود کرد.

جنگ افزار هسته ای

فناوری هایی که میدان جنگ را تغییر دادند

بمب های هسته ای مخرب‌ترین سلاح نوع بشر محسوب می شوند. این کلاهک ها نیروی مخرب خود را از واکنش های هسته ای دریافت می کنند که مقادیر قابل توجهی انرژی انفجاری را آزاد می کنند. نخستین بمب های هسته ای توسط فیزیکدانان فعال در "پروژه منهتن" و طی جنگ جهانی دوم توسعه داده شدند.

پروژه منهتن که در سال 1939 آغاز شد یکی از مشهورترین برنامه های پژوهشی محرمانه شناخته می شود. نخستین بمب هسته ای در شانزدهم ژوییه 1945 طی آزمایش "ترینیتی" در پایگاه هوایی آلاموگوردو در نیو مکزیکو منفجر شد. این انفجار ابر قارچی عظیمی را ایجاد کرده و نیروی آن معادل بیش از 15 هزار تن تی‌ان‌تی بود.

در آگوست 1945، دو بمب هسته ای در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن منفجر شدند که اگرچه در پایان گرفتن جنگ جهانی دوم موثر بودند اما آغازگر دهه ها ترس جهانی از نابودی هسته ای نیز نام گرفتند. تا به امروز، بمباران هیروشمیا و ناکازاکی تنها موارد استفاده از جنگ افزارهای هسته ای در جنگ بوده اند.

http://www.asriran.com/fa/news/349503/%D9%81%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF

حل یکی از معماهای بزرگ فیزیک پس از 27 سال

دانشمندان مرکز سرن در سال 1987 در آزمایشات خود برای پاسخگویی به چرایی و چگونگی چرخش پروتونها با شکست مواجه شدند و این معما تا 27 سال با عنوان «بحران چرخش پروتون» لاینحل باقی ماند.

به گزارش ایسنا، اکنون دانشمندان دانشگاه بوینوس‌آیرس بر این باورند که توانسته‌اند پاسخ این معما را پیدا کنند.

پژوهش محققان نشان داد یک ذره زیراتمی موسوم به گلئون ممکن است مسئول بخش اعظمی از چرخش پروتون باشد.

این دستاورد توسط دکتر دانیل فلوریان و همکارانش با استفاده از برخورددهنده آزمایشگاه ملی بروکهاون در اوپتون نیویورک حاصل شد.

پیش از این تصور می‌شد که چرخش پروتون منحصرا توسط ذرات زیراتمی موسوم به کوارکها ایجاد می‌شود. اما نتایج آزمایشات سال 1987 نشان داده بود کوارکها نمی‌توانند مسئول کل چرخش پروتون باشند.

کوارکها ذرات زیراتمی هستند که ذرات بزرگتر مانند پروتونها را می‌سازند، در حالیکه گلئونها چسبهایی هستند که این ذرات را در کنار هم نگه می‌دارند.

اگرچه عنوان چرخش در اینجا نام غلطی است. این اصطلاح به توصیف فرآیند چرخش واقعی مانند گردش یک توپ نپرداخته بلکه به چیزی که اساسا «چرخش کوانتومی» یا «چرخش اتمی» است، اشاره دارد.

چرخش در سطح کوانتومی – کوچکترین اندازه ممکن – به عنوان یک ثابت فیزیکی است که چگونگی برخورداری ذرات از یک میدان مغناطیسی، تعاملات آنها و غیره را توضیح می‌دهد.

اگرچه چگونگی دستیابی پروتونها به این ثابت فیزیکی همچنان رازآلود باقیمانده بود.

گفته می‌شود ذرات زیراتمی از مقادیر متفاوت چرخش برخوردارند؛ پروتونها دارای چرخش یک دوم هستند که دانشمندان را به این باور رسانده است که احتمالا چرخش آنها توسط دو کوارک با یک جهت چرخش ایجاد شده است. اگرچه این امر مدنظر دانشمندان نبود، چرا که تنها یک چهارم چرخش پروتون توسط کوارکها ایجاد می‌شود.

پژوهش جدید نشان می‌دهد گلئونها که از چرخش یک برخوردارند، مسئول نیمی از چرخش پروتون هستند.

این یافته بر اساس برخوردهای پروتون با پروتون در برخورددهنده یونی سنگین نسبیتی (RHIC) بود. هنگامی که پروتونها با یکدیگر برخورد می‌کنند،‌تعاملات آنها با یک نیروی قدرتمند کنترل می‌شود.

این کار توسط گلئونها انجام می‌شود، به این معنی که آنها بطور پیچیده‌ای در برخورد پروتونها دخیل هستند.

جهت چرخش پروتونها سپس برای تعیین این امر استفاده شد که گلئونها در حقیقت در چرخش این ذرات نقش دارند.

داده‌های بیشتری از برخوردها در حرکت پائین برای تائید نتایج نیاز است اما در حال حاضر، بنظر می‌رسد یکی از اسرار بزرگ در فیزیک زیراتمی سرانجام حل شده است. در این صورت، دانشمندان می‌توانند به درک بهتری از چگونگی دستیابی ذرات به جرمشان دست یابند.

یکی دیگر از اسرار حل نشده فیزیک این است که چرا کوارکها، گلئونها و دیگران تنها در ذرات زیراتمی دیگری مانند پروتونها یافت می‌شوند و به تنهایی قابل شناسایی نیستند.

حل این معما می‌تواند دلیل چرخش کوارکها و گلئونها را نیز توضیح دهد. این نتایج می‌تواند فاکتور مهمی در تعیین چگونگی دستیابی پروتون به جرم باشد.

http://www.tabnak.ir/fa/news/421523/%D8%AD%D9%84-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-27-%D8%B3%D8%A7%D9%84

تنها موجودی که به قطعیت مرگش اشراف دارد

غلامحسین معتمدی در خبرآنلاین نوشت:

انسان تنها جانوری است که بر قطعیّت مرگ خود اشراف دارد و می‌داند که روزی خواهد مرد. این آگاهی به وجه شناختی محدود نمی‌شود و دارای جزء هیجانی و احساسی مهمّی است که به صورت ترس از مرگ خود را نشان می دهد.

حیوانات در رویارویی با مرگ جفت یا فرزند خود حالتی شبیه واکنش ماتم نشان می‌دهند. حتی در برابر مرگ سایر اعضاء گونه‌ی خود نیز بی‌تفاوت نمی‌مانند. غار غار کرکننده‌ی کلاغ‌ها در مواجهه با مرگ یک کلاغ از گروه خود، تصویر ناآشنایی نیست. ما از چند و چون وجود و عملکرد حافظه در حیوانات اطلاع چندانی نداریم. امّا به نظر نمی‌رسد که مرگ سایر اعضاء گونه حیوان را نسبت به مرگ خویش آگاه کند. لذا انسان تنها جانوری است که بر قطعیّت مرگ خود اشراف دارد و می‌داند که روزی خواهد مرد. این آگاهی به وجه شناختی محدود نمی‌شود و دارای جزء هیجانی و احساسی مهمّی است که به صورت ترس از مرگ خود را نشان می دهد.
ترس از مرگ یکی از پیچیده‌ترین پدیده‌هاست . برخی آن را سرآغاز فلسفه می‌دانند و بعضی آن را علّت غایی ادیان به شمار می‌آورند.

متفکری مانند اسپینوزا عقل را ژرف‌اندیشی در باب زندگی معنا می‌کرد و هر آن چه را که برخاسته از ترس از مرگ باشد بی‌ارزش می‌دانست. در مقابل اندیشمندی مانند شوپنهاور بر آن بود که تکاپوی انسان‌ها برای زندگی برخاسته از هراس مرگ است و از عشق به زندگی حاصل نمی‌شود. با این همه بعضی از روان‌شناسان معتقدند که انسان با ترس از مرگ زاده نمی‌شود و کودک تا سه چهارسالگی درکی از مرگ ندارد و ترس یا اضطراب او تنها در باب جدایی از مادر یا اضطراب فقدان ابژه است.

این گروه ترس از مرگ را طبیعی و بهنجار نمی‌دانند و معتقدند که این پدیده نوعی اغراق روان‌نژندانه است که از تجربه‌های ناخوشایند اولیّه در دوران کودکی‌ مانند داشتن مادری ناکارآمد و محروم‌کننده ناشی می‌شود.

امّا از سوی دیگر بسیاری از صاحب‌نظران ترس از مرگ را بنیادی‌ترین و طبیعی‌ترین ترس‌ها می‌دانند که دارای ارزش زیست‌شناختی است. از دیدگاه تکاملی ترس از مرگ فرانمودی از غریزه‌ی صیانت نفس بوده و در خدمت بقاء نوع انسان است. ترس از مرگ بشر را در برابرخطرات تهدیدکننده توسّط طبیعت و سایر حیوانات ، محافظت می‌کند. در این جا واقعیّت و ترس دوشادوش هم قرار می‌گیرند. لذا آن گروه از انسان‌های اولیّه که بیشتر می‌ترسیدند و نگران جان خود بودند در باب موقعیّت خویش در طبیعت واقع‌گرایی بیشتری نشان می‌دادند که ضامن بقای آنان بود. به این اعتبار می‌توان گفت که ترس از مرگ وجه عاطفی تلاش انسان برای حفظ حیات و جلوگیری از فروپاشی و نابودی است.

بنابراین انسان می‌داند که فناپذیر است و در خودآگاه خویش به طور طبیعی از مرگ می‌ترسد. امّا اگر قرار بود این ترس همیشه در خودآگاه او به گونه‌ای فلج‌کننده حضوری پر رنگ داشته باشد نمی‌توانست زندگی خود را به طور عادی ادامه دهد و از عملکردی بهنجار برخوردار شود. پس آدمی باید بکوشد به شناخت و پذیرش مرگ و مقابله با ترس از آن در حیات خودآگاه برسد وگرنه ترس از مرگ واپس زده و به ناخوداگاه رانده و در نهایت انکار می‌شود.
حاصل انسانی است که می‌داند می‌میرد و از شناخت این واقعیّت سرباز می‌زند و فرصت رویارویی مناسب با این پدیده‌ی محتوم را از دست می‌دهد. از سوی دیگر ترس از مرگ چون مجال بیان نمی‌یابد ، در اعماق وجود آدمی منتظر می‌ماند تا به انواع ترس‌ها و اضطراب‌های روان نژندانه بدل شود و مفرّی برای ابراز پیدا کند و یا در گسست و شکست دفاع‌های روانی به صورت آشکار در آسیب‌شناسی روانی عمیق و شدید ظاهر گردد.

امّا داستان به این جا و سپهر روانی انسان ختم نمی‌شود. ترس از مرگ تنها زاییده‌ی بیولوژی، طبیعت و تکامل به معنای داروینی آن نیست و اجتماع هم در ایجاد آن سهم خود را داراست تا جایی که حتّی گفته می‌شود جامعه ترس از مرگ را آفریده است. برخی مانند مالونی روانپزشک آن را سازو کار فرهنگ می‌دانند و بعضی مانند مارکوزه فیلسوف از آن به عنوان یک ایدئولوژی یاد می‌کنند که در جوامع استبدادی به عنوان یکی از ابزارهای سرکوب بر علیه آحاد جامعه به کار برده می‌شود تا تسلّط سلطه برقرار بماند.

http://www.tabnak.ir/fa/news/421310/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%DA%AF%D8%B4-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF