دیوار برلین در حرکتی نمادین در سال 1989 شکسته شد
دیواری که قارۀ اروپا را دو قسمت کرده بود، روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ فرو ریخت. با سقوط دیوار برلین مهمترین انقلاب قرن بیستم بدون ریخته شدن یک قطره خون به ثمر رسید.
رژیم آلمان شرقی در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ بنای دیوار برلین را آغاز کرد. دیوار به دور سراسر منطقۀ غربی شهر کشیده شد، تا از فرار شهروندان برلین شرقی جلوگیری کند. عده بیشماری از مردم، از آخرین فرصت استفاده کردند و با به خاطر انداختن جان خود، به غرب گریختند. از آن پس نگهبانان دیوار دستور داشتند به سوی کسانی که به طور غیرمجاز از دیوار عبور میکنند، شلیک کنند.
در سال ۱۹۸۵ میخائیل گورباچف در اتحاد شوروی به رهبری رسید. او اعلام کرد که خواهان برداشتن "پردۀ آهنین" از دور کشورهای بلوک شرق و پایان دادن به "جنگ سرد" است که پس از جنگ جهانی دوم میان دو اردوگاه سرمایهداری و سوسیالیستی به راه افتاده بود. او تأکید کرد که "سوسیالیسم با سیمای انسانی" باید با دموکراسی و حقوق بشر همراه باشد.
زمامداران تازهی "اتحاد شوروی" آشکارا گفتند که کشور در رقابت اقتصادی با غرب از پا در آمده است. شوروی نزدیک چهل سال "جنگ سرد" را با تکیه بر تبلیغات دروغین، شعارهای فریبنده و آمار قلابی ادامه داده بود، اما دیگر این حربهها کارساز نبود.
در پایتختهای "سوسیالیسم" مردم با اجتماع در پیرامون سفارتخانههای غربی خواهان ترک کشور بودند. در آلمان شرقی این پدیده با حساسیت بیشتری همراه بود، زیرا شرق و غرب خود را همچنان یک ملت واحد میدانستند.
هر روز مردم بیشتری در اعتراض به دیکتاتوری و انحصارطلبی حزب حاکم زبان باز میکردند. روشنفکران و هنرمندان، فعالان مدنی و کشیشهای مترقی در رأس جنبش بودند.
روز ۱۵ ژانویه ۱۹۸۹ حدود ۸۰۰ نفر از روشنفکران در لایپزیگ به خیابان آمدند. آنها فریاد میزدند: "مردم نترسید، به ما بپیوندید!" آنها اندکی پس از حرکت با نیروهای انتظامی روبرو شدند: ۵۳ نفر از جمعیت دستگیر شدند و بسیاری کتک خوردند. پلیس امنیتی در روزهای پیش ۱۱ نفر از دعوتکنندگان به این راهپیمایی را دستگیر کرده بود.
درست یک سال پیش از این یعنی در ۱۵ ژانویه ۱۹۸۸ نخستین اعتراض جدی به سیاست حزب حاکم صورت گرفته بود. سالروز مرگ روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، دو رهبر جنبش کارگری، از روزهای مهم تاریخی در "جمهوری دموکراتیک آلمان" بود.
در تظاهراتی که "حزب متحد کارگری" برپا کرده بود، عدهای از جوانان ناراضی با شعار تاریخی روزا لوکزامبورگ به میان جمعیت آمدند: "آزادی واقعی یعنی آزادی برای دگراندیشان!"
این عده به سرعت توسط افراد پلیس و دستگاه امنیتی (اشتازی) دستگیر شدند. "نیروهای اجتماعی" (کادرهای حزبی) با لباس شخصی و با حمایت مأموران انتظامی به مردم حمله کردند. اما سرکوب خشن، مردم را نسبت به ماهیت رژیم هشیارتر کرد.
بیشتر تحلیلگران عقیده دارند که از نیمهی دهه ۱۹۷۰ مشروعیت رژیمهای کمونیستی شرق اروپا از بین رفته بود و تنها اقلیتی از افراد متعصب یا عناصر مزدبگیر بودند که از رژیم حمایت میکردند.
در آلمان شرقی، عدهای از چهرههای نامدار فرهنگی و کلیسایی با جنبش اعتراضی همراه بودند که دولت به سادگی نمیتوانست به آنها انگ "خیانتکار" یا "جاسوس خارجی" بزند.
در سراسر زمستان ۱۹۸۸ در برلین شرقی و لایپزیگ و درسدن اعتراضات ادامه داشت و پیوسته وسیعتر میشد.
در انتخابات ایالتی که در اوایل سال ۱۹۸۹ انجام گرفت، حزب حاکم مدعی شد که ۹۹ درصد آرا را به دست آورده است. این خبر به خشم مردم دامن زد.
رژیم آلمان شرقی در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ بنای دیوار برلین را آغاز کرد
عدهای از فعالان شجاع جنبش مدنی با انتشار شبنامهای دولت را به تقلب در انتخابات و نقض قانون اساسی کشور متهم کردند. آنها مردم را به شرکت در راهپیمایی اعتراضی دعوت کردند.
پس از سرکوب تظاهرات ۱۵ ژوئن ۱۹۸۹ و دستگیری سخنگویان جنبش، مدتی رعب و وحشت بر کشور سایه انداخت، اما چیزی نگذشت که عده بیشتری از مردم با خواستههای اساسیتر به میدان آمدند.
در همین شرایط دشوار در کشور چند نهاد مدنی شکل گرفت. ارگانی متشکل از روشنفکران ناراضی به نام "پایگاه تازه" (نویس فوروم) در اعلامیهای به مردم هشدار داد که از راه مسالمت بیرون نروند: «از هرگونه خشونت پرهیز کنید! به مأموران نزدیک نشوید! از مانعها دوری کنید! به افراد و خودروها حمله نکنید! شعارهای قهرآمیز ندهید! در میان خود همبستگی داشته باشید و دیگران را تحریک نکنید! به افراد حکومتی هم هشدار میدهیم: مسالمت مردم را با خشونت جواب ندهید! ما یک ملت هستیم!»
در میان انبوه ناراضیان دو گرایش پدید آمده بود: عدهای قصد داشتند به هر قیمتی از کشور بیرون بروند. آنها هر روز با تجمع در مرز یا در کنار سفارتخانههای خارجی فریاد میزدند: "بگذارید خارج شویم".
اما دیدگاهی دیگر هر روز طرفداران بیشتری پیدا میکند: باید بمانیم و این کشور را بسازیم.
از اول سپتامبر ۱۹۸۹ در شهرهایی مانند لایپزیگ و برلین شرقی مخالفان هفتهای یک بار در کلیسایی گرد میآیند. آنها بحث میکنند و از دولت میخواهند که به حرف آنها گوش دهد.
روز هفتم اکتبر دولت مراسم چهلمین سالگرد تأسیس "آلمان دموکراتیک" را با بوق و کرنای فراوان برگزار میکند. میخائیل گورباچف به آلمان میآید و در مراسم شرکت میکند اما زمامداران نمیتوانند حمایت دلخواه را از او کسب کنند.
روز نهم اکتبر رژیم با حادثهای غافلگیرکننده روبرو میشود: با وجود سرکوب خشن اعتراضات و دستگیری دهها نفر از "اغتشاشگران"، در لایپزیگ بیش از هفتاد هزار نفر به خیابان میروند. آنها رو در روی رژیمی که چهل سال به نام "خلق" تسمه از گردهی آنها کشیده است یکصدا فریاد میزنند: "خلق ما هستیم!"
مردم در آلمان و حتی سرتاسر کشورهای بلوک شرق به این راهپیمایی چشم دوختهاند. آیا "انقلاب پاییزی" در خون غرقه میشود؟ آیا اتحاد شوروی باز هم تانکهای خود را روانهی میدان خواهد کرد؟
انبوه مردم با فریاد "گوربی، گوربی ما را یاری بده!" از رهبر اتحاد شوروی میخواهند که ندای حقطلبانهی آنها را خفه نکند.
نمایندهی گورباچف به رهبران آلمان شرقی اطلاع میدهد که اتحاد شوروی دیگر حاضر نیست مانند گذشته در سرکوب خونین مردم کشورهای "پیمان ورشو" شرکت کند.
تظاهرات نهم اکتبر با آرامش به پایان میرسد. مردم نفس راحتی میکشند و خبر به سراسر جهان مخابره میشود. ناظران دورنگر نتیجه میگیرند: کار رژیم تمام است!
گفته شده است که بیشتر کادرهای قدیمی حزب و فرماندهان نیروهای مسلح، به سرکوب خونین جنبش مصمم بودند. اما راهپیمایی وسیع روز نهم اکتبر آنها را در برابر واقعیتی تلخ قرار داد: اکثریت بزرگ مردم کشور به آنها پشت کرده بودند. آیا میتوان دهها هزار نفر را دستگیر کرد یا به قتل رساند؟ حاکمیت قدرت داشت، اما توان استفاده از آن را از کف داده بود.
پیروزی راهپیمایی لایپزیگ سرمشقی برای سراسر کشور شد. اینک حتی برخی از سران حزب حاکم از فساد و دیکتاتوری انتقاد میکردند.
روز ۱۸ اکتبر اریش هونکر رهبر حزب و دولت استعفا داد. رژیم به بحران سیاسی عمیقی دچار شده بود.
روز چهارم نوامبر صدها هزار نفر در برلین شرقی در میدان بزرگ شهر (الکساندر پلاتس) گرد آمدند. آنها خواهان اصلاحات بنیادین بودند و آشکارا از تغییر نظام سخن میگفتند.
رژیم که زیر فشار مردم در تنگنا قرار گرفته بود، از درون نیز به چنددستگی افتاده و هر دم تصمیمی تازه میگرفت.
حذف دیوار اینچنین منظره برلین را عوض کرده است
شامگاه نهم نوامبر نزدیک ساعت ۷ شب گونتر شابووسکی عضو هیئت سیاسی حزب حاکم در کنفرانس مطبوعاتی اعلام میکند: «هر شهروند آلمان دموکراتیک میتواند کشور را ترک کند.» تا امروز به روشنی معلوم نشده که شابووسکی این گفته را در چه شرایطی و به چه منظوری اعلام کرده است.
خبرنگاران خارجی از گفتهی شابووسکی مات و مبهوت شدند. آنها منظور او را درست درنیافته بودند. آیا مردم به راستی میتوانند کشور را ترک کنند و به غرب بروند؟ این که یعنی سقوط دیوار!
اما مردم پیام را جدی گرفتند. دقایقی بعد از پخش سخن شابووسکی از تلویزیون، هزاران نفر از مردم برلین شرقی به طرف دیوار سرازیر شدند و در برابر گذرگاههای مرزی صف بستند. در مرز آشوب و سردرگمی حاکم بود. مأموران که دستوری دریافت نکرده بودند، از مردم برگهی عبور میخواستند!
تا پاسی از شب مأموران مرزی حیران و درمانده در برابر انبوه جمعیت ایستاده بودند. از طرف مقامات "بالا" هیچ دستوری نمیرسید. در این فضای تنشآلود مانع مرزی که ۲۸ سال برقرار بود، ناگهان کنار رفت. با همین حرکت تاریخ اروپا ورق خورد.
از روز بعد مردم از دو سوی دیوار برای ویران کردن آن بنای شوم دست به کار شدند. دیواری که ۲۸ سال شهروندان برلین شرقی را محاصره کرده و از آنها بیش از صد قربانی گرفته بود، دیگر چیزی نبود مگر بنایی مضحک، تودهای بیمصرف از سنگ و بتون.
http://212.58.251.195/persian/world/2009/11/091108_si_aa_berlinwall.shtml
--
وقایع
نگاری
هشتمین
بانک
غیردولتی
--
پشت پرده
یک بانک
خصوصی
یکی
از
پرحاشیه
ترین
بانک های
خصوصی
روز جمعه
آغاز به
کار کرد.
بانک تات
که
درباره
ترکیب
سهامدارانش
حرف و
حدیث
بسیاری
است در
8/8 /88
اولین
شعبه خود
را در
شهر مشهد
افتتاح
کرد. در
مراسم
افتتاح
این شعبه
جمعی از
مدیران
ارشد
بانک
مرکزی،
وزارت
صنایع و
معادن،
بازرگانی
و
امیررضا
واعظی
آشتیانی
قائم
مقام
سازمان
تربیت
بدنی
شرکت
داشتند.
بانک تات
هشتمین
بانک
خصوصی
کشور است
که آغاز
به کار
می کند.
در دوره
دولت نهم
بانک
مرکزی به
جز
موافقت
با تبدیل
موسسه
مالی و
اعتباری
بنیاد
مستضعفان
به بانک
سینا،
هیچ
مجوزی در
زمینه
فعالیت
بانک های
خصوصی
صادر
نکرد اما
در ماه
های
پایانی
دولت به
یکباره
بانک
مرکزی در
دادن
مجوز
بانک های
خصوصی
دست و
دلباز
شد. به
بنیاد
شهید
مجوز داد
تا بانک
دی را
راه
اندازی
کند.
سپاه
موسسه
انصار را
که سال
ها در
حال
فعالیت
بود
توانست
تبدیل به
بانک
کند.
شهرداری
صاحب
بانک شهر
شد و دست
آخر بانک
تات که
پس از
چند بار
به تعویق
افتادن
بررسی
اساسنامه
و پذیره
نویسی
سرانجام
در روز
جمعه به
طور رسمی
اعلام
افتتاح
شد و
ظاهراً
از بهمن
فعالیت
خود را
آغاز می
کند. اما
تات چیست
و از آن
کیست؟
Òاز
ظاهر
بانک تا
محتوا
بانک تات
یک ظاهر
دارد و
یک
محتوا.
ظاهر آن
ترکیب
سهامداران
آن است
که به
طور رسمی
اعلام
شده اما
محتوای
آن با یک
اسم گره
خورده
است؛ علی
انصاری.
انصاری
مرد پشت
پرده
هشتمین
بانک
خصوصی در
جمهوری
اسلامی
است. او
را گرچه
رسانه ها
با عضویت
در هیات
مدیره
باشگاه
استقلال
و
همانندپنداری
با حسین
هدایتی
عضو
متمول
باشگاه
رقیب
شناختند
اما باید
برای
شناخت او
به سال
ها قبل
بازگشت.
حتی
آنانی که
او را با
بازار
مبل
ایران می
شناسند
باز هم
به عقبه
او خوب
نپرداخته
اند.
انصاری
کار خود
را قبل
از بازار
مبل آغاز
کرده؛ در
بازاری
که هیچ
ربطی به
مبل
نداشت.
آغاز
فعالیت
های
اقتصادی
او به
اوایل
دهه 70
بازمی
گردد؛
زمانی که
به همراه
یک شریک
دیگر در
ضلع
جنوبی
بازار
آهن
شادآباد
مجتمع
تجاری
بهاران
1و2 را
ساخت. از
قبل همین
فعالیت
ها و
ساخت و
سازها
بود که
توانست
کم کم
خود را
در قامت
یک
سرمایه
دار نشان
دهد. اما
انصاری
چگونه
توانست
در قامت
یک
سرمایه
دار جلوه
کند؟
Òانصاری
کیست
انصاری
معمارزاده
یی است
اهل دان
اصفهان
که
ظاهراً
در ابتدا
خانواده
متمولی
نداشته
است و در
رده بندی
طبقه
اجتماعی
جزء
خانواده
طبقه
متوسط به
شمار می
رفته است
اما
آشنایی
با برخی
فعالان
بازار
آهن و
ورود به
حوزه
ساخت و
ساز وضع
مالی او
را
دگرگون
کرد.
ساخت
مجتمع
تجاری
بهاران
1و2 و در
ادامه
بازار
مبل
ایران
حرکت
هایی بود
که
انصاری
به طور
شراکتی
انجام
داد؛
فعالیت
هایی که
زمان را
برای او
به دهه
80
رساند؛
دهه یی
که مقارن
با نشست
و برخاست
او با
اهالی
سیاست
شد. اوج
آن
همکاری
با
امیررضا
واعظی
آشتیانی
در
فدراسیون
دوچرخه
سواری و
در ادامه
باشگاه
استقلال
بود. دهه
80
انصاری
را در
مسیر
جدیدی از
فعالیت
ها قرار
داد. اگر
در دهه
70 او را
فقط در
بازار
آهن
شادآباد
می
شناختند
در دهه
80
توانست
به شهرت
برسد.
این عقبه
انصاری،
او را
مرد اول
بانک تات
کرده است
زیرا
انصاری
است که
همه را
در تات
گرد هم
جمع کرده
و چنین
مجموعه
یی را
شکل داده
است؛
مجموعه
یی که با
چند و
چون
زیادی
همراه
است.
Òسهامداران
موسس تات
سهامداران
تات را
سه گروه
ورزشی،
صنعتی و
خانوادگی
تشکیل می
دهند.
گروه
ورزشی
عبارتند
از صندوق
اعتباری
حمایت از
قهرمانان
و
پیشکسوتان
ورزش،
کمیته
ملی
المپیک،
فدراسیون
روستایی
و
عشایری،
فدراسیون
پزشکی
ورزشی،
فدراسیون
فوتبال،
فدراسیون
ورزش های
جانبازان
و
معلولین،
باشگاه
فرهنگی
ورزشی
استقلال
و باشگاه
فرهنگی
ورزشی
پیروزی.
چند هفته
پیش سایت
های
اصولگرا
نظیر الف
و جهان
از حاتم
بخشی
رئیس
سابق
سازمان
تربیت
بدنی خبر
دادند.
بر اساس
اخبار
سایت های
اصولگرا
سازمان
لیگ در
زمان
مسوولیت
علی
آبادی و
با دستور
وی در
اقدامی
غیرقانونی
دو
میلیارد
تومان به
بانک
خصوصی
تات کمک
کرد.
این سایت
ها گزارش
دادند از
بودجه
دیگر
فدراسیون
های
ورزشی
نیز برای
تاسیس
این بانک
هزینه
شده است.
اعطای
این مبلغ
پول در
حالی است
که برخی
از
فدراسیون
های
ورزشی از
پرداخت
حقوق
کارکنان
خود
عاجزند.
البته
کمیته
ملی
المپیک
در
جوابیه
یی توضیح
داد راه
اندازی
بانک
آرزوی
جامعه
ورزش
بوده که
تاکنون
به دلیل
کمبود
اعتبار
عملی
نشده بود
و راه
اندازی
تات می
تواند
پشتوانه
مطمئنی
برای
ورزش
کشور
باشد. در
این
جوابیه
توضیحی
درباره
نکات
مبهم کمک
سازمان
ها و
زیرمجموعه
های
سازمان
تربیت
بدنی
داده
نشده
بود.
از این
رو
درباره
اولین
گروه از
سهامداران
چنین
شبهه یی
از سوی
خود
اصولگرایان
مطرح شد.
گروه
صنعتی
سایپا؛
از قرار
معلوم 20
میلیارد
سهم تات
را سایپا
خریده
است. در
واقع 10
درصد از
سهام این
بانک در
اختیار
سایپا
قرار
دارد.
درباره
حضور
سایپا در
این بانک
دو نکته
وجود
دارد؛
اول آنکه
شرکت
سایپا در
حال راه
اندازی
یک بانک
است تا
به طور
تخصصی در
خدمت خود
باشد از
این رو
مشخص
نیست چرا
سهامدار
موسس یک
بانک،
شرکتی
است که
خود تا
چند وقت
دیگر
صاحب
بانک می
شود؟
نکته
دیگر به
مدیران
بانک
مرکزی
برمی
گردد.
محمود
بهمنی
رئیس کل
بانک
مرکزی
چند بار
به صراحت
در پاسخ
به حل
مشکلات
مالی
ایران
خودرو
رقیب
سایپا در
بازار و
دریافت
تسهیلات
از بانک
ها بر
فروش
سهام
شرکت
بانک
پارسیان
تاکید
کرد. در
واقع
ایران
خودرو
باید از
سهامدار
بودن
پارسیان
دست می
کشید تا
سیستم
بانکی
نیز
تعاملات
با بانک
را از سر
گیرد.
حال باید
از بانک
مرکزی
پرسید چه
فرقی بین
ایران
خودرو و
سایپا
وجود
دارد؟
چرا
ایران
خودرو
نمی
تواند در
پارسیان
سهامدار
باشد اما
سایپا می
تواند
سهام تات
را در
اختیار
گیرد؟
گروه
سرمایه
گذاری
تات؛
گروه
سرمایه
گذاری
تات از
برادران
انصاری
است. بنا
بر اعلام
سایت
رسمی تات
پایه های
اولیه
شکل گیری
گروه
سرمایه
گذاری
تات در
ابتدای
دهه 40
شمسی و
توسط علی
اکبر
انصاری
در عرصه
ساخت و
ساز
ساختمان
های
مسکونی و
تجاری
بنیان
گذاشته
شد. این
سایت
اعلام
کرده با
این حال
دهه 60
را می
توان اوج
فعالیت
های حرفه
یی و
نظام مند
این گروه
با
مدیریت
علی
انصاری
دانست.
اما وقتی
به
کارنامه
این گروه
نگاه
کنید چند
کار عمده
می
بینید.
-بازار
آهن غرب
- بازار
مبل
ایران
-کارخانجات
لوله و
پروفیل
تهران
-
کارخانجات
تولیدی و
صنعتی
خوشخواب
نوین
-بازار
موبایل
ایران که
آخری را
روی
پیراهن
استقلال
در بازی
های لیگ
امسال
دیده اید
و فاز
اول
همزمان
با تات
روز جمعه
افتتاح
شد.
برادران
انصاری
20 درصد
سهام تات
را در
اختیار
دارند.
هرچند
تمام
برادران
در زیر
چتر علی
قرار
دارند و
ظاهراً
تقسیم
سهام آن
به دلیل
برخی
موانع
قانونی
بوده که
اجازه
نمی داده
یک نفر
بیش از
میزان
مشخصی
سهم در
اختیار
داشته
باشد.
Òتات
مخفف یک
اسم یا
نام قوم
در
تبلیغات
که برای
تات شده
تلاش شده
آن را
مخفف
«تجربه،
اعتماد و
توسعه»
نشان
دهند اما
در اصل
نام قوم
برادران
انصاری و
گروه
سرمایه
گذاری
آنان
است. قوم
تات در
نزدیکی
بوئین
زهرا
قزوین
سکنی
دارد.
انتخاب
نام تات
برای
هشتمین
بانک
خصوصی
نشان
دهنده
قدرت
خاندان
انصاری
در این
بانک
خصوصی
است.
Òچرا
پذیره
نویسی به
تعویق
افتاد
در اواسط
مرداد و
براساس
مجوز
سازمان
بورس و
اوراق
بهادار
قرار بود
یک
میلیارد
از دو
میلیارد
سهم اسمی
بانک
خصوصی
تات
(معادل
50 درصد
از
سرمایه
200
میلیارد
تومانی)
ظرف مهلت
60 روز
پذیره
نویسی
شود اما
به فاصله
یک روز
سازمان
بورس طی
اطلاعیه
یی اعلام
کرد این
پذیره
نویسی که
قرار بود
به زودی
انجام
شود تا
اطلاع
ثانوی
انجام
نخواهد
شد و پس
از انجام
مقدمات
لازم،
امکان
شروع
پذیره
نویسی
توسط
سازمان
بورس
اعلام می
شود. در
آن زمان
این
تاخیر
فقط به
دلیل عدم
بررسی
اساسنامه
این بانک
در جلسه
شورای
پول و
اعتبار
که ناشی
از
نرسیدن
نوبت
بود،
اعلام شد
اما
منابع
خبری در
خصوص
تعویق
پذیره
نویسی
دلایل
دیگری را
اعلام
کردند.
در خصوص
بانک تات
گروه
سرمایه
گذاری
تات با
دو مساله
روبه رو
بود؛
اینکه بر
اساس
قانون
گروه های
سرمایه
گذاری
نمی
توانند
بیش از
10 درصد
سهام یک
بانک
خصوصی را
در
اختیار
داشته
باشند در
حالی که
گروه
سرمایه
گذاری
تات
20درصد
سهام را
در
اختیار
دارد و
از قضا
این گروه
از یک
خانواده
بود.
نکته
دیگر
نداشتن
بدهی
معوق از
سوی
سهامداران
موسس
بود.
ظاهراً
این گروه
به یک
بانک
خصوصی
500
میلیون
تومان
بدهی
معوق
دارد.
این
ملاحظات
بانک
مرکزی را
در بررسی
پرونده
این بانک
دچار
احتیاط
کرد
البته
بعداً
برخی
منابع
ادعا
کردند
این گروه
چنین
مشکلی
ندارد
بلکه
بدهی
بانکی
دارد که
این بدهی
نشانگر
بدحسابی
نیست و
برای اخذ
مجوز
مانع
حساب نمی
شود. این
ابهامات
است که
آینده
بانکداری
خصوصی و
آمیخته
شدن با
سیاست
خودی و
غیرخودی
را
پرابهام
کرده
است.
Òتشابه
تاریخی
علاوه بر
آلوده
شدن
سیاست با
اقتصاد،
در فضایی
که توزیع
سود در
بخش های
مختلف
اقتصادی
همگرا
نیست و
سود بخش
ها
متعادل
نیست این
گونه
مجوز
دادن به
بانک های
خصوصی
زمینه
سوداگری
را فراهم
می کند
زیرا در
این فضا
بانک ها
ناچارند
با نرخ
سود بالا
پول های
مردم را
جمع کنند
و برای
پرداخت
بهره
ناچارند
آن را در
پربازده
ترین بخش
سرمایه
گذاری
کنند.
نتیجه آن
روانه
شدن سیل
نقدینگی
به یک
بازار و
جذب آن
در بخش
نامولد
اقتصادی
می شود.
اتفاقی
که در
بخش مسکن
افتاده
نمونه
واضحی بر
این ادعا
است. در
چنین
بانک
هایی
مالکیت و
سرمایه
یکسان
انگاشته
می شود و
سرمایه
بانک در
اختیار
سهامداران
آن قرار
می گیرد.
برخی
بانک های
خصوصی که
در حال
شکل گیری
است عمده
سهام اش
در
اختیار
کسانی
است که
کمترین
آورده را
خود
دارند.
آنها با
اخذ وام
از
دیگران و
تامین
اولیه
سرمایه و
پذیره
نویسی
مالک
بانک می
شوند و
زمام کار
را در
اختیار
می
گیرند.
برای
مثال تات
اولین
بانکی
است که
در
جمهوری
اسلامی
50 درصد
از
سرمایه
خود را
از طریق
پذیره
نویسی
جمع کرده
است. اما
اگر از
این
موضوع
بگذریم
در زمان
شاه
داستان
بانک
شهریار
که از
سوی
برادران
رضایی
راه
اندازی
شد با
فرضیه
ابتدایی
همانندی
زیادی
دارد.
برادران
رضایی
تولیدگرانی
بودند که
ابتدا به
صورت
موجه
فعالیت
خود را
آغاز
کردند و
در بخش
های
صنعتی
سرمایه
گذاری
کردند.
آنها پس
از مدتی
بانک
شهریار
را ایجاد
کردند.
بانکی از
طریق اخذ
وام از
بانک های
دیگر راه
اندازی
شد و در
ادامه با
گرفتن
وام از
خارجیان
و توزیع
در داخل
برای خود
روزگار
می
گذرانید.
در واقع
در این
بانک
مدیر و
مشتری
یکی بود
و مدیریت
با
سرمایه
قاطی شد.
نتیجه آن
شد که
این بانک
به مرحله
سقوط
رسید و
پای
دربار را
نیز به
موضوع
باز کرد.
سرانجام
بانک
مرکزی با
محدود
کردن
سهام
برادران
رضایی که
محوریت
شان با
علی
رضایی
بود
توانست
بحران را
تا حدودی
کنترل
کند. آیا
بانک
مرکزی از
گذشته
درس
گرفته
است؟
منبع: اعتماد
http://www.mobin-group.com/photo/Roozaane/Archive/1123.htm?
اسماعیل کوثری جانشین سابق فرمانده قرارگاه ثارالله؛
اعترافات توسط قرارگاه ثارالله گرفته می شود
خیر، دستگیری ها توسط ناجا و وزارت اطلاعات صورت گرفته است
http://www.mobin-group.com/photo/Roozaane/Archive/1123.htm?